سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
روزشمار عید غدیر
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه

 در هفته دفاع مقدس گروهان شهدای امین شهر دو رژه حماسی را انجام دادند

  این گروهان در دوره  آموزش تکمیلی بسیج به فرماندهی جناب آقای قطب الدینی رژه خود را آماده کردند.  این دو رژه با شعر خوانی و رجز خوانی همراه بودکه بسیار خوب انجام شد و مورد تأیید  همه قرار گرفت.

در پست های بعدی عکس هایی از برادران بسیجی در این دوره آموزش تکمیلی و انجام رژه حماسی می آورم.
رژه اول در روز 31 شهریور در ناحیه سپاه شهرستان انار . شعر این رژه در مورد بسیجی بود.

‍من بسیجی عاشقی دریا دلم                   یار غیرت ، خصم جان باطلم   

          من خروش و خشم دریای شرف                 لاله خونینم و یار هدف                   

شاهد حق ، رهرو راه شهید                     چشمه سار صدقم و یار امید

من بسیجی کوه عزم و همتم                      جان نثار عدل و مرد غیرتم

شعر نغز عاشقی دارم به لب                    می ستیزم با غم و بیداد شب

می زنم آتش به جان ملحدان                    می ستیزم با تمام ظالمان

        مست جانان ، روح ایمان ، عاشقم (2)

رژه دوم روز 1 مهر در رفسنجان انجام شد با این شعر

همه جا                  بروم

به بهانه ی تو

که مگر             برسم       در خانه ی تو

مولا

همه جا دنبال        تو میگردم

که تویی درمان همه دردم

یا اباصالح مددی مولا

یا اباصالح مددی مولا

جا دارد از زحمات فراوان، فرمانده محترم گروهان شهدای امین شهر  آقای قطب الدینی تقدیر ، تشکر، تمجیدو سپاس گذاری کنم. که واقاً در این دوره همراه با آموزش نظام درس زندگی را به ما آموختند.

یا حق... با حق... تا حق...




      

                             

عمه، بابایم کجاست؟
اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»
لحظه های بی قرار
این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.
گل نازدانه پدر
رقیه ...رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!
رقیه... رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.
رقیه... رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
غربتِ خرابه
یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.
متاب ای ماه، متاب!
امشب، غم گین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!

آرام نازنین عمه
آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!

اندوه هجرت
امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.

تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

میلاد نوگل امام حسین علیه السلام 
امام حسن مجتبی علیه السلام ، به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود که برای رقیه علیهاالسلام مادر باشد و به او محبّت کند.
بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین علیه السلام باعث شده بود، پیوندی عمیق، بین حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت رقیه علیهاالسلام پدید آید.

رقیه در کربلا
از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:
من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.

رقیه و سجاده پدر
گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.
رقیه در راه شام
کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی، ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.

رقیه در خرابه شام
بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.

رقیه و خواب پدر
سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.
این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.

پرواز به سوی پدر
وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.

وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام 
وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه علیهاالسلام را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب علیهاالسلام امانت. زینب علیهاالسلام بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.

راز دل با پدر
هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:
پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟
پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟
پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟
پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟
پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.

شام، حرم یادگار حسین علیه السلام 
رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

شهادت حضرت رقیه در سروده شاعران
سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم                     روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم 
تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد                     ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم 




      

دکتر سعیدلو: ورزش باستانی ایران امروز در نقاط مختلف جهان شناخته شده است. 
معاون رییس جمهور و رییس سازمان تربیت بدنی کسب عنوان قهرمانی ایران در مسابقات جام جهانی زورخانه ای در ترکیه را تبریک گفت.
به گزارش پایگاه خبری ورزش ایران در پیام دکتر سعیدلو آمده است:بسیار خرسندیم که ورزش باستانی زورخانه ایی امروز در نقاط مختلف جهان شناخته شده و ورزشکاران زیادی در کشورهای مختلف جذب آن شده اند.
در این پیام آمده است:ایرانیان با تربیت اسلامی رشد و نمو می کنند، تمام اعمال و رفتارشان نشأت گرفته از اعمال دینی و مذهبی است، به همین دلیل است که ورزش هایی که خاستگاه ایرانی دارند از روح و منش جوانمردی و پهلوانی برخوردار می باشند.
در ادامه پیام دکتر سعیدلو آمده است:سرلوحه ورزش باستانی که برخواسته از این مرز و بوم است، جوانمردی، احترام به مقدسات و شعائر دینی، احترام به بزرگان و ارج نهادن به سادات است. ورزش باستانی با مدح ائمه و ذکر سجایا و مناقب امیرالمومنین علی (ع) عجین شده است.
اینجانب این قهرمانی را به ورزشکاران ،مربیان، مرشدان و مسولان فدراسیون زورخانه ایی و باستانی تبریک گفته و توفیق ورزشکاران ایران اسلامی را از درگاه ایزد منان خواستارم.
به نقل از دلیرستان



      

ورزش باستانی درماه مبارک رمضان
ورزش پهلوانی و زورخانه ای از جمله ورزش هایی است که در ماه مبارک رمضان رونق بیشتری می گیرد.
ورزش باستانی (پهلوانی و زورخانه ای ) مجموعه ای از اخلاقیات و علم زیبایی شناسی است که مردم را از طبقات مختلف اجتماعی به گود زورخانه دعوت می کند و در جمعی نزدیک و صمیمی به حرکت و جنبش جهت جسم و بیان ذکرهایی همچون یا علی ، یا حسین و صلوات و .... (جهت روح و اخلاق ) وا می دارد . ورزش و سنت پهلوانی ثمره پیوند ورزش و اخلاق است و علاوه بر تأمین تندرستی و نیرومندی صفات نیک و برجسته ای همچون جوانمردی و شجاعت و فروتنی را به ارمغان می آورد .
ورزش پهلوانی و زورخانه ای از جمله ورزش هایی است که در ماه مبارک رمضان رونق بیشتری می گیرد.
پنجشنبه 4 شهریور ماه 89 در زورخانه زاده کفاش کرمان شاهداین تحرک و نشاط در ماه مبارک رمضان بودیم . ورزشکاران نزدیک غروب به زورخانه آمدند و نماز مغرب و عشاء را با حضور مسئولین هیأت پهلوانی و زورخانه ای استان و شهرستان به جماعت در گود زورخانه به جا آوردند ، بعد ازبپا داشتن نماز به اجرای مراسم ورزش باستانی پرداختند.
                                                         به نقل از سایت هیات پهلوانی و زورخانه‌ای استان کرمان


      

الگوی یاران امام مهدی (ع)
2- معرفت و پارسایی
زهد و پارسایی از ویژگی‌های برجسته‌ یاران ائمه علیهم السلام می‌باشد. معرفت هنگامی پیروی از امام را به دنبال دارد که آمیخته به حب دنیا نباشد. از این‌رو، منتظران واقعی، کسانی هستند که در سایه‌ کسب معرفت، نفس خویش را از دنیازدگی خالص کنند.
یاران امام حسین علیه السلام انسان‌هایی بودند که دل‌بستگی به دنیا و فرزند و مال را کنار گذاشته و همه را، همراه جان خویش، تقدیم امام نمودند. هنگامی که اباعبدالله الحسین علیه السلام به فرزندان عقیل فرمود: « شهادت مسلم، خانواده شما را بس است. من به شما رخصت می‌دهم که به سوی خانه‌های خود بروید»8 فرزندان عقیل در پاسخ امام گفتند: «آیا به مردم بگوییم امام و رهبر و بزرگ خود را در میان دشمنان تنها گذاردیم و از او دفاع نکردیم؟ سوگند به خدا، چنین نخواهیم کرد؛ بلکه جان و مال خود را فدای تو خواهیم نمود.»
در مقابل نیز، کسانی را می‌بینیم که در اثر دل‌بستگی به دنیا و با وجود معرفت به حقانیت امام، حاضر به پیروی از ایشان نیستند. یکی از این اشخاص، عبیدالله بن حر جُعفی است. او کسی بود که کاروان امام حسین علیه السلام در مسیر خود با او برخورد کرد. امام با او به گفت‌وگو نشست و او را به همراهی خود فراخواند؛ اما عبیدالله در جواب گفت: «به خدا سوگند می‌دانم که هر که شما را دنبال کند، در آخرت سعید و خوشبخت خواهد شد... اما این طرح و نقشه را بر من تحمیل مکن، چراکه نفس من بر مرگ آمادگی ندارد.»
مردم کوفه نیز که با امام علیه السلام بیعت کرده بودند و به ایشان قول همکاری داده بودند، به جهت دل بستگی به دنیا، به ایشان خیانت کردند؛ چنان‌چه در تاریخ نقل شده است که امام از چند تن از اهالی کوفه ـ که پس از شهادت مسلم، به ایشان پیوسته بودند-درباره‌ رأی و نظر مردم کوفه پرسیدند و آن چند نفر در پاسخ گفتند: «در بین اشراف، رشوه‌های بزرگ، رد و بدل می‌شود و اگرچه دل‌های سایر مردم با شماست، اما شمشیرهایشان علیه شما آماده گشته است.»
آن‌گاه حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمود: «النّاس عبید الدنیا و الدین لعق علی ألسنتهم...؛ مردم، بنده‌ دنیایند و دین، لقلقه‌ زبان آن‌هاست… .»
در هنگامه‌ ظهور، نیز کسانی که به ظاهر، منتظر امام علیه السلام بوده‌اند، از ایشان جدا می‌شوند. چنان‌چه امام صادق علیه السلام در این‌باره می‌فرمایند: «إذا خَرَجَ القائم خَرَجَ مِن هذا الأمر من کان یری من أهله...؛ هنگامی که قائم قیام کند، کسانی که به نظر می‌رسید از یاران او باشند، از امر (ولایت) بیرون می‌روند...»



      

الگوی یاران امام مهدی (ع)
یکی از نیازهای اساسی منتظران در عصر غیبت، لزوم برخورداری از الگوهای عملی، در مسیر خودسازی و نیز همراهی و مساعدت امام معصوم است، کسانی که توانسته باشند در عرصه عمل، برای تحقق اهداف و آرمان‌های امام خود، جان فشانی کنند و نمونه‌های روشنی در طریق اطاعت و سرسپردگی باشند و به راستی، چه کسانی شایسته‌تر از یاران امام حسین علیه السلام؟!
یارانی که امام خود را در تحقق بخشیدن به اهدافش یاری کردند؛ یاران بزرگ و مجاهدی که عقل بشری از درک مقامشان عاجز است؛ آن‌هایی که امام معصوم علیه السلام، در وصفیشان فرمود: «فَإنی لا أعلمُ أصحاباً أوفی و لا خیراً أصحابی...؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی‌شناسم.»|
در حقیقت یاران اباعبدالله علیه السلام، معیارهایی را در اختیار ما قرار داده‌اند تا به وسیله‌ آن‌ها، خود را محک زده و با عمل به آن‌ها، خود را برای قیام جهانی و روز باشکوه ظهور، آماده‌تر سازیم.
         
1 _ معرفت و محبت
محبت، حالتی بین محب و محبوب است که اگرچه از درون و قلب، سرچشمه می‌گیرد، اما در ظاهر و افعال و اعمال محب، به روشنی بروز پیدا می‌کند. محبتی پایدار و حقیقی است که در پی معرفت باشد؛ چراکه هرچه شناخت بیشتر باشد، محبت شدیدتر و عمیق‌تر خواهد بود. راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آن است که انسان به صاحب الزمان به عنوان مطلوب کامل خویش، معرفت حاصل کند و ابعاد وجودش را بشناسد.
معرفتی که مورد تأکید ائمه علیهم السلام واقع شده، معرفتی سطحی نیست که عموم مردم به آن آشنا هستند، بلکه مقصود، معرفتی خاص، با ویژگی‌ها و توصیفاتی است که در احادیث و ادعیه وارده شده است. مشکل امت اسلام، پس از پیامبر صل الله علیه و آله ، عدم معرفت واقعی به حجت زمان خود بود. کوفیان، امام حسین علیه السلام را می‌شناختند، اما شناخت آنان، محدود به اسم و نسب امام بود، بدون هیچ بصیرت و آگاهی نسبت به مقام والای ایشان.
در مقابل، یاران حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام از چنان معرفتی به امام زمان خویش برخوردار بودند که شهادت در راه او را بر زندگی جاودانه در دنیا، بر می‌گزیدند؛ چنان‌چه یکی از یاران امام، این‌گونه به این حقیقت تصریح می‌کند: «الحمدالله الذی شرفنا بالقتل معک و لو کانت الدنیا باقیه و کنا فیها مخلدین لاثرنا المحفوظ معک علی الإقامة فیها؛ خدا را سپاس که این شرافت را نصیب ما کرد تا در کنار شما به شهادت برسیم و اگر دنیا باقی باشد و ما در آن جاودان باشیم، قیام با شما را بر ماندن در این دنیا ترجیح می‌دهیم.»
آنان، وجود امام را نعمتی بزرگ از جانب خدا و مورد سفارش پیامبر صل الله علیه و آله می‌دانستند. در تاریخ آمده است که در دومین روز محرم الحرام، پس از ورود امام و یارانش به کربلا، آن حضرت خطبه‌ای خواند. آن‌گاه، بُرَیْر از جای برخاست و گفت: «یابن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم! لقد منّ الله بک علینا أن نقاتل بین یدیک نقطع فیک أعضائنا ثم یکون جدک شفیعنا یوم القیامة؛ ای پسر رسول خدا صل الله علیه و آله ! خدای تعالی وجود مبارکت را بر ما منت نهاده است تا در رکاب شما نبرد کنیم تا در راه شما اعضای بدنمان تکه تکه شود، برای آن‌که در روز قیامت، جد شما شفیع ما گردد.»
اشعاری که هریک از یاران، در موقع نبرد به زبان می‌آوردند نیز، اشاره به عمق معرفت آنان از امام دارد. برای مثال، یکی از یاران امام، هنگام خروج برای جهاد، این رجز را می‌خواند: «أمیری حسینٌ و نِعمَ الأمیر؛ سرورٌ فؤادِ البَشیر النّذیر؛ حسین علیه السلام امیر من است و چه خوب امیری است، او موجب شادی و سرور دلِ بشارت دهنده و ترسانند از خطرها ( پیامبر اکرم صل الله علیه و آله ) است.»
حجاج بن مسروق جُعفی نیز از دیگر یاران امام می‌باشد که ایشان را این‌گونه معرفی می‌کند: «أقدم حسیناً هادیاً مهدیاً، ألیومَ تَلقا جدّک نبیاً، ثُمَّ أباک ذالنَّدا علیاً، ذاک الذی تَعرِفُهُ وصیاً؛ ای حسین! ای امامی که هم هدایت‌یافته‌ای و هم دیگران را هدایت می‌کنی؛ امروز، جدت، پیامبر صل الله علیه و آله را ملاقات خواهی کرد و سپس پدرت، علی علیه السلام را که صاحب فضل و جود و احسان است و ما او را وصی رسول صل الله علیه و آله و جانشین بر حق او می‌دانیم.»
یاران امام مهدی نیز، معرفتی عمیق به ایشان دارند. امام سجاد علیه السلام در وصف آنان می‌فرماید: «القائلین بأمامَتِه؛ آنان به امامت امام مهدی اعتقاد راسخ دارند» و این معرفت عمیق، سرچشمه‌ محبتی حقیقی به امام می‌شود؛ به گونه‌ای که به تعبیر امام صادق علیه السلام«یحفون به و یقونه بأنفسهم فی الحرب؛ آنان در میدان رزم، او (حضرت مهدی) را در میان می‌گیرند و در کشاکش جنگ، با جان خود، از ایشان محافظت می‌کنند.»




      

 

مرام پهلوانی




      

دوازده شهر شهادت را آذین بستیم، دوازده ستون برافراشتیم، به تعداد دوازده ماه سال، دوازده برجِ فلک، دوازده امام معصوم، دوازده نهر خون، دوازده شهر در هم کوبیده، دوازده ستون بر افراشتیم از نور، از آزادی، از پیکر شهیدان، از رایت شرف بر شانه پرتوان 12 فروردین، عرش جمهوری اسلامی را نهادیم، به سنگینی 2/98 درصد آرای این ملت




      

عشق یعنی مثل طوقانی شدن         موج نا آرام و طوفانی شدن
به مناسبت 22 اسفند سالروز شهادت پهلوان شهید سعید طوقانی


ابیاتی از برادر شهید بزرگوار سعید طوقانی. ایشان اینگونه گود زورخانه و صحنه جنگ را شرح داده اند. این ابیات همه گفتنیها را گویا است .
«روزی که دریای عشق سرکش و طوفانیه/ پهلوون قصه مون سعید طوقانیه
ورزش زورخونه ای یه ورزش رزمیه/ این که می گن یا علی یه ارزش رزمیه
می گفت که یه پهلوون باید تو صحنه باشه/ میون خون و آتیش دشمن فتنه باشه
به ما چه که خیلی آ کنار گود می مونن/ از تموم غزل ها الفرارو می خونن
به ما چه که خیلی آ کنار گود نشستن/ همه پهلوونا تو گود جبهه هستن»




      

همزمان با لحظه تاریخی ورود حضرت امام (ره) برگزار شد :

صدای ضرب و زنگ زورخانه ملی به مناسبت ورود امام (ره) نواخته شد .

                                                                               

همزمان با ورود تاریخی بنیانگذار و معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) ، محمد هادی گنجی فر ( مدیر زورخانه شهید فهمیده ) با حضور در سردم ضرب و زنگ زورخانه ملی را به صورت نمادین نواخت و اشعاری در یاد بود این لحظه تاریخی خواند .

به گزارش روابط عمومی فدراسیون : این اقدام به صورت سمبلیک به اجراء درآمد و انشاءا... سال آینده در حرکتی هماهنگ در همه زورخانه های کشور ساعت 30/9 - 12 بهمن ماه زنگ و ضرب انقلاب نواخته خواهد شد . گنجی که خود از پیشکسوتان و قهرمانان ورزش زورخانه ای نیز است در مورد این اقدام گفت در لحظه ای که روی سردم قرار گرفتم و زنگ را به مناسبت این ورود تاریخی نواختم احساس زایدالوصفی به من دست داد . وی افزود به عنوان عضوی از جامعه پهلوانی و زورخانه ای یاد آن روز بزرگ مرد تاریخ ساز را گرامی می داریم و امیدوارم ملت ایران و مستضعفین جهان همیشه قدرشناس خمینی کبیر باشند .

به نقل از دلیرستان




      
<      1   2   3   4   5   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده



+ شما مرام پهلوانی را چه میدانید؟


+ ورزش باستانی یک تاریخ است برای ما ، یک ورزش نیست ، یک فرهنگ است .


+ در آسمان پر نور عزت و افتخار , گاهی اخترانی با درخشش بیشتر , چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند. این ستارگان فروزان , آرایش آسمان جهاد و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند .


+ تیم صنعت ذغال استان کرمان در مجموع با کسب 793 امتیاز قهرمان سومین دوره لیگ برتر کشور شد


+ گلچینی از فرمایشات امام خمینی (قدس سره ) و مقام معظم رهبری در خصوص ورزش پهلوانی و زورخانه ای