جرأتی که او به ما داد
دوباره 14 خرداد می رسد، یک روز گرم بهاری که امام خمینی (ره) با ما خداحافظی کرد. رسم این است که وقتی آدمی از میان ما می رود برایش گریه می کنیم.
البته برای او که نه، برای جدایی از او، برای از دست دادن او گریه می کنیم. اما فکر می کنم حالا که سال ها از رفتن امام گذشته، دیگر وقت گریه کردن و غصه خوردن در غم از دست دادن او کافی نیست.
آدم های بزرگ چه در میان ما باشند و چه نباشند، باید به آنها فکر کرد، آنها را تجسم کرد، آن ها را بازسازی کرد و در یک تحلیل خوب از آنها، به یک شناخت رسید.
این طوری، یک آدم بزرگ با مرگش برای ما تمام نمی شود. او در دو جهت ادامه پیدا می کند: یکی در جهت زندگی شخصی و دیگری در جهت زندگی اجتماعی اش در میان مردمی که او را دوست داشتند.
راستی، ما چرا امام را دوست داشتیم و داریم؟
این سؤال خوبی است برای اینکه بتوانیم به جنبه های مختلف شخصیت او فکر کنیم. من فکر می کنم ما امام را به دو دلیل دوست داشته ایم : اول به خاطر خودش، چون شخصیت فردی اش استثنایی و متفاوت بود، شخصیتی که با ما غریبه نبود. او پیامبر نبود بلکه به خاطر عصمت و عظمتش، فکر کنم که هر کاری هم بکنیم به او نمی رسیم.
امام خمینی یک آدم معمولی بود که شعرهایش را در حاشیه سفید روزنامه می نوشت و بارها عکس خانوادگی اش را در حالیکه نوه اش را بغل کرد بود دیدیم. حتی توی تلویزیون نشان می دادند که خیلی ها بچه های کوچولویشان را می آوردند پیش امام تا روی سرشان دست بکشد و آنها را ببوسد.
دلیل دوم به نظرم دلیل مهمتری است. امام را دوست داریم چون قدرتمندانه مسیر تاریخ ما را تغییر داد. تغییر مسیری که همزمان، مسیر زندگی میلیون ها آدم هم با آن عوض شد. او را دوست داریم چون با هوشمندی توانست زمان درست تغییر مسیر تاریخ را بفهمد، درست وقتی که ساعت خیلی از آدمها خوابیده بود. وقتی که خیلی ها دوست داشتند ساعت ملت خوابیده باشد. وقتی که بیدار شدن با زنگ ساعت دنیا خیلی هزینه داشت، زنگ ساعت دل امام صدا کرد و او همزمان با اذان صبح، همه کسانی را که خواب بودند، بیدار کرد. فقط ساعت بود که زنگ زد و او بود که تنبلی نکرد تا خواب ببردش. زمان، زمان او بود.
او می توانست بیدار نماند و دیگران را در فرصت مناسب بیدار نکند و مسیر زندگی تاریخی ما همچنان در مسیر سقوط باقی بماند. ممکن بود دنیا همچنان به راه خود برود و مثل تمام روزهایی که به راه خود رفته است.
ممکن بود ما هیچ وقت فکر نکنیم که می توانیم وضعیتمان را عوض کنیم و مسیر زندگی مان را تغییر دهیم و ...
امام را دوست داریم چون به ما جرأت داد خودمان را باور کنیم، توان خودمان را.
به ما جرأت داد وضعی را که از آن ناراضی بودیم عوض کنیم و حالا که داریم به روزهای از دست دادنش نزدیک می شویم، خوب است یک بار دیگر خودمان را مرور کنیم ، خودمان را و او را.
خوب است یک بار دیگر او را درمیان خودمان، متناسب با حال و روز خودمان، با وضع جامعه مان، حاضر ببینیم و صدایش را به خاطر بیاوریم، حرفهایش را، لحن ساده و نرم و قاطعش را، نگاه گرم و مؤثر و اعتماد به نفس شگفتش را به خاطر بیاوریم.
صورت مهربانش را دوباره ببینیم که رو به ما لبخند می زند و به دست های پیرش نگاه کنیم، دستهایی که از دور برای همه تکان می داد.