سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
روزشمار عید غدیر
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه

تاریخچه زورخانه در ایران قسمت 4
خلاصه مطالب:
یکی از دیدنی‌ترین جشن‌ها که در زورخانه بر پا می شود گل ریزان است. جشن بیشتر در شبهای ماه رمضان برای بزرگداشت پهلوانان بنام و کهن بر پا می شود و در آن پهلوانان و ورزشکاران قدیمی و با سابقه و بزرگان و سرشناسان محل دعوت می شود
پای تبریزی .
الف ـ پای اول:
ورزشکار همآهنگ با ضرب مرشد ، هر بار بر یکی از دو پای خود تکیه و پای دیگر را به پیش پرتاب می کند. در اینحرکات دست‌ها نیز می‌جنبد. 
ب ـ پای دوم:
پس از پای اول ، میاندار از میان گود با دست به مرشد اشاره می کند و مرشد بی درنگ آهنگ ضرب را تند می کند و میاندار به شرح زیر (دو پا) می زند، یکبار پای راست و بار دیگر پای چپ را به پیش پرتاب می کند و آنگاه پای‌ها را یکی یکی کمی از زمین برمی‌دارد و می گذارد و در این حال تمام بدن خود را نیز به نرمی تکان می دهد.
ج ـ پای سوم:
 پس از پای دوم میاندار باز با دست به مرشد اشاره می کند و مرشد آهنگ ضرب را عوض می کند . در این هنگام میاندار «سه پا» مانند «دو پا زدن» است با این فرق که ورزشکار سه پا را پشت سر هم یکی پس از دیگری پرتاب می کند و آنگاه کمی درنگ می کند و دوباره همین روش پا می زند. 
4ـ پای آخر:
 ورزشکار روی پنجه های دو پا می ایستد و با آواز مرشد تند و پشت سر هم پاها را بلند می کند و یکی پس از دیگری به عقب می برد و باز می گرداند گویی دونده ای است که در جای خود ایستاده است و پیش نمی رود.
چرخ زدن
:چرخ زدن پنج گونه است:
1ـ چرخ جنگلی
 2ـ چرخ تیز
3ـ چرخ سبک و چمنی
 4ـ چرخ تک پر
 5ـ چرخ سه تک پر.
چرخ جنگلی:
 ورزشکار در میان گود می آید و دست‌ها را در امتداد شانه نگاه می دارد و به نرمی خود را تکان می دهد و آرام و همآهنگ با صدای ضرب مرشد، دور گود می چرخد.
چرخ تیز:
 ورزشکار درمیان گود یا دور گود بسیار تند به دور خود می چرخد . گاهی سرعت چرخ آنقدر زیاد می شود که هیکل چرخنده را نمی توان تشخیص داد. 
چرخ سبک چمنی:
ورزشکار در چرخ سبک و چمنی نه تند و نه آرام بلکه سنگین و زیبا به درو خود می چرخد و با چرخ دور گود را هم می پیماید. 
چرخ تک پر:
 ورزشکار پس از یک بار بدور خود چرخیدن، یک بار هم به هوا می جهد و در هوا چرخی به دور خود می زند. گاهی هم چرخنده دو دست راست را روی هم بر سینه می گذارد و چرخ می زند. معمولاً ورزشکار «تک پرها» را در هوا در گوشه های گود انجام می دهد.
سه تک پر:
ورزشکار سه بار به دور خود می چرخد آنگاه یک تک پر در هوا می زند. مرشد برای هر یک از چرخ‌ها آهنگی ویژه بر ضرب می گیرد. 
کبـّاده کشیدن
کبـّاده کشیدن:
کباده را همه ورزشکاران نمی کشند و کسانیکه بخواهند بکشند پس از چرخ زدن دوتا دو‌تا یا تک تک از مرشد یا پیش کسوت «رُخصت» می گیرند و هر کدام کباده‌ای برمی‌دارند و با دو دست در بالای سر نگه می دارند. کباده کشیدن به این گونه است که ورزشکار کمان کباده را با دست راست و زنجیر آن را با دست چپ می گیرد (و برخی هم از ورزشکاران برعکس) و بالای سر در این حالت دو بازوی او کمی تا شده است نگه می دارد.
 و با ضرب و آواز مرشد، یک بار دست راست را در امتداد شانه نگاه می دارد و دست چپ را بر روی سر خم می کند و می خواباند و بار دیگر دست چپ را در امتداد شانه نگاه می دارد، و دست چپ را بر روی سر خم می کند و می خواباند و بدین گونه ورزشکار کباده کشیدن را ادامه می دهد. او باید به روی پنجه های دو پا به ایستد و با آهسته و نرم حرکت دادن کباده پا به پا بشود و پیش و پس برود .
کُشتی 
در گذشته پس از پایان یافتن ورزش، کشتی‌گیران و پهلوانان میان گود می رفتند و دو به دو با هم کشتی می گرفتند. دو کشتی گیر نخست (فرو می کوبیدند) آنگاه مرشد لنگی به میان هر دو کشتی گیر پرتاب می کرد تا دست نگه دارند که شعر(گُل کُشتی) خوانده شود.
کشتی‌گیران در کنار هم به پهلو، رو به قبله خم می شدند و یک دست را بر گردن یکدیگر و دست دیگر را روی زانو می گذاشتند و مرشد شعر (گل کشتی) را می خواند یا یکی از ورزشکاران که آواز خوشی داشت در لبه دیوار گود می نشست و از حاضران (رُخصت) می طلبید و گل کشتی را می خواند: 
در معرکه ها درنگ می باید کرد خون برجگر نهنگ می باید کرد
پوشند یلان زره به پیکار اینجاستجایی که برهنه جنگ می بایدکرد 
دو کشتی گیر پس از اینکه مرشد یا خواننده می گوید:
خدا را سجود ، پیران را عزّت، جوانان را قدرت ، رب المشرقین و رب المغربین فبای آلاء ربکما تکذبان، کف گود را دست می بوسیدند و کشتی را آغاز می کردند.
دعا کردن
پس از پایان ورزش، مرشد می گوید (اول و آخر مردان عالم بخیر) و به زنگ می زند و تنبک را کنار می‌گذارد و می نشیند. در این هنگام میاندار و ورزشکاران دیگر که هر یک لنگی بر دوش انداخته اند به کنار گود می آیند و به لبه آن تکیه می دهند و میاندار دیگران را احترام می گذارد و تعارف می کند. اگر کسی نپذیرفت خود او به دعا کردن می پردازد و ورزشکاران و تماشاچیان هم باهم پس از هر یک از دعاهای او (آمین) می گویند. دعا چنین است:
دست و پنجه مرشد درد نکند. خداوند نسل سادات را زیاد کند و دشمن و بدخواه سادات را از صفحه زمین براندازد. پروردگارا به حق عزت و جلالت قسمت می دهیم که تیغ شاه اسلام پناه ما را «بـرا» (بـران) بگردان، سایه بلند پایه اش را از سر آب و خاک ایران و فرد فرد ایرانیان کم و کوتاه نفرما.
پروردگارا شر شیطان و بلاهای ناگهانی، نفس اماره آخر الزمان را از بلاد اسلام دور بگردان. خداوندا بانیان ورزش را که مرده اند و رفته اند رحمت بفرما. در دنیا و آخرت زبان مار را به ذکر لا الله الا الله گویا بفرما. پروردگارا تورا قسم می دهم به حق مقـربان درگاهت در دنیا ما را از زیارت ائمه اطهار و در آخرت از شفاعت ابا عبدالله بی بهره منما. سپس میاندار می گوید:
بر آن کسانی رحمت باد که خداوند رحمتشان کرده. در دنیا و آخرت ما را روسفید و نام نیک بگردان. یک صلوات ختم کنید. حاضران صلوات می فرستند و دعا پایان می پذیرد.
گل ریزان
یکی از دیدنی‌ترین جشن‌ها که در زورخانه بر پا می شود (گل ریزان) است. جشن بیشتر در شبهای ماه رمضان برای بزرگداشت پهلوانان بنام و کهن بر پا می شود و در آن پهلوانان و ورزشکاران قدیمی و با سابقه و بزرگان و سرشناسان محل دعوت می شود و هر یک از آنان دسته گلی با خود می آورند و در و دیوار زورخانه نیز با گل پوشیده می شود.
در جاهای خاص و روی میز شیرینی و میوه چیده می شود. پس از یک دور ورزش و بازیهای ورزشی و چند کشتی میان پهلوانان بنام، یکی از پیش کسوت‌ترین ورزشکاران درباره مقام پهلوانی که (گل ریزان) برای او برپا شده است سخن می‌راند.
اکنون «گل ریزان» بیشتر برای بزرگداشت، و پاس پهلوان یا ورزشکار آزموده و قدیمی برپا می شود و هم چنین برای کمک به خانواده ورزشکارانی که درآمد کافی برای گذراندن زندگی خود ندارند یا گرفتاری‌هایی زندگی آنان را آشفته کرده است. برای «گل ریزان» دعوت نامه هایی با عنوان «همت عالی» و به ارزشهای گوناگون چاپ می کنند و پولی را که از این راه گرد می آید به ورزشکار یا خانواده او می دهند.
پهلوانان به بنام
در زیر لوحه‌ای که نام سرشناس‌ترین پهلوانان ایران از سده هفتم هجری تاکنون بر آن کنده و بر دیوار خاوری زورخانه بانک ملی ایران کار گذاشته شده است آورده می شود: 
1ـ پهلوان فیله همدانی سده هفتم هجری.
2ـ پهلوان محمود بن ولی الدین خوارزمی (پوریای ولی) سده هشتم.
3ـ پهلوان محمد ابو‌سعید سده نهم.
4ـ پهلوان نداقی عراقی اصفهانی سده دهم.
5ـ پهلوان بیک قمری سده دهم.
6ـ پهلوان میزابیک کاشی سده یازدهم.
7ـ پهلوان کبیر اصفهانی سده دوازدهم.
8ـ پهلوان لنـدره دوز سده سیزدهم.
9ـ پهلوان عسگر یزدی سده سیزدهم به بعد.
10ـ پهلوان محمد مازار سده سیزدهم به بعد .
11ـ پهلوان ابراهیم یزدی (یزدی بزرگ) سده سیزدهم به بعد.
12ـ پهلوان شعبان سیاه سده‌سیزدهم به بعد.
13ـ پهلوان حاج حسن بد آفت سده سیزدهم به بعد.
14ـ پهلوان حاج نایب رضا‌قلی سده سیزدهم به بعد.
15ـ پهلوان حسین گلزار کرمانشاهی سده سیزدهم به بعد.
16ـ پهلوان اکبر خراسانی سده سیزدهم به بعد.
17ـ پهلوان یزدی کوچک (عبـُدل) سده سیزدهم به بعد.
18ـ پهلوان سید هاشم خاتم زاده سده سیزدهم به بعد.
19ـ پهلوان اصغر نجار سده سیزدهم به بعد.
20ـ پهلوان میرزا باقر دراندرونی سده سیزدهم به بعد.
21ـ پهلوان علی میرزای همدانی سده سیزدهم به بعد.
22ـ پهلوان مهدی خان سیف الممالک سده سیزدهم به بعد.
23ـ پهلوان صادق قُمی سده سیزدهم به بعد.
24ـ پهلوان سید حسن شجاعت (رّزاز) سده سیزدهم به بعد.
25ـ پهلوان حاج محمد صادق بلور فروش سده سیزدهم به بعد.
26ـ پهلوان سید تقی کمل قمی سده سیزدهم به بعد



      

ما در انتظار رؤیت خورشیدیم .

ولادت با سعادت عدالت گستر جهان ، مهدی صاحب زمان ( عج ) بر همگان مبارک باد .

آفتاب عشقی

و ما ذرّه های سرگردان در پرتو مهرت حیران

تو ای کعبه آمال

با تکیه بر کعبه ، ندای المهدی را به گوشمان برسان

تا سراسر به قیامت قیام نماییم

و تا قدس شریف صف در صف به نمازت اقتدا کنیم

و تا آمدنت همچنان منتظریم

پس در صبح نیمه شعبان

در اجتماعی بزرگ آمدنت را جشن می گیریم .

عیدتون مبارک

                             


      

روزی که دریای عشق                               چشماتو وا کن ببین
سرکش و طوفانیه                                    دشمن که توی خونه‌س
پهلوون قصمون                                      روی یک تیکه کاغذ
سعید طوقانیه                                         نوشت به خط جلی
می دید که پهلوونا                                    دنبال من نگردید
تو جبهه ها می چرخند                               رفتم جبهه یا علی
شیرینی قشنگ                                        پهلوون زورخونه
اون لحظه های تلخند                                 وقتی رجز می‌خونه
گفت به خودش سعید جون                           روی حرفی که زده
سن کمت بهونه‏س                                   تا پای جون می‌مونه

سلام به همه، ببخشید که دیر آپ می‏کنم، این روزها مشغله کاریم زیاده.
خوب بگذریم، چند تا عکس از شهید پهلوان سعید طوقانی گذاشتم این عکسها رو یک دوست خوب برای ایمیل من فرستاده کسی که عاشق شهادته، شهیدان را دوست داره وآرزوش شهید شدن است در ضمن علاقه بسیار زیادی به منش وپهلوانی شهید طوقانی دارد . نام این دوست عزیز من محمدرضا است. تعدادی از این عکسها هم در پستهای بعدی می‏گذارم.
                             

                                  شهید پهلوان سعید طوقانی

                         شهید سعید طوقانی

                        شهید سعید طوقانی 

                               




      

     13 رجب،زادروز میلاد مبارک مولی الموحدین،امام العارفین،امیرالمومنین حیدر کرار بر عموم مسلمین تبریک و تهنیت باد...

                       مدد زغیر تو ننگ است یا علی مددی

                                                      از ((عین)) علی عیون ما بینا شد

    وز ((لام)) علی لسان ما گویا شد

 در ((یای)) علی نور خدا میبینم

زآن نور،محمد و علی پیدا شد

                   

عبادت بی تولای علی هیچ

نوای عشق،بی نای علی هیچ

اگر عمر دوصد نوحت ببخشند

تمام عمر منهای علی هیچ...




      

 زورخانه چنین جایی است؛ جایی مقدس که سعدی از آن به این گونه یاد می کند؛ جایی که جز پاکان و پرهیزگاران در آن راه ندارند. «گود مقدس» نام شایسته ی آن است.

نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک
من «آلوده» بودم در آن جای پاک
گرفتم قدم لاجــــــــــَـــرَم، باز پس
که پاکیزه به، مسجد از خار وخس

                                        بوستان سعدی

     مدد زغیر تو ننگ است یا علی مددی

 از بررسی های تاریخ گذشته ی ایران بر می آید که زورخانه نمادی است از نیایشگاههای مهری که نیاکان پاک ما‌ در دور دست تاریخ، در گود هشت گوشه آن به نیایش خورشید (میترا یا مهر) که بنیاد هستی این جهان فانی از گرمای آن نیرو می گیرد، می نشسته اند و بَغِ مهر را نماد آن می دانسته اند. بعد از اسلام، گودهای مقدس به جایگاه ورزیدن و تربیت جوانمردان بدل شد و آنان در گودهای مقدس با نمادهای آلات و ابزار جنگ و نبرد آن روز،تمرین می کردند و ورزیده می شدند. بطور معمول تمام حرکات و سخنانی که در زورخانه انجام و یا گفته می شود همراه با ریتم موسیقی و تمبک مخصوص زورخانه است (بجز در موارد دعا)




      

شعر زورخانه‌ای

دیرگاهی است گذرها و کوی و برزنها در قرق پهلوانان و لوطیان نیست و دیگر شاهد هنگامه گلریزان مرشدان و های و هوی "نوچه" ها و "لنگی" ها و "زنگی" ها و "صلواتی" های زورخانه نیستیم. قصه اینها را دیری است  زمانه به فراموشی سپرده است. 

 نکته دیگر اینکه شاعران گذشته گویا بیشتر از امروزی ها به ورزش , که در آن روزگار بیشتر اسب سواری و تیراندازی و کشتی بوده , توجه داشته اند و بسیاری از اصطلاحات رایج یا فراموش شده این  ورزشها , بویژه کشتی را می توان در سروده های آنان یافت. بویژه شعر برخی شاعران دوره صفوی و شاعرانی چون میر نجات اصفهانی(متوفی 1122 ه ق) که مثنویی به نام "گُل کُشتی" در بیان اصطلاحات این فن دارد ، از این لحاظ قابل توجه است. اینک برخی از این اصطلاحات: 

بانگ خلیل اللهی: کشتی گیران چون حریف را از جا می کندند تا بر زمینش بزنند , به شیوه حضرت خلیل بانگ الله اکبر از جان برمی آوردند:

 گوش بر حرف تو دارند ز مه تا ماهی
گاه کشتی چو کشی بانگ خلیل اللهی
(میر نجات)

 تخته شلنگ زدن: جستن و پا افشاندن کشتی گیران:

 چنین گر بر در مردم شلنگ تخته خواهی زد

ترقی گر کنی آخر تو کشتی گیر خواهی شد!(خان خالص)

 دست فرو کوفتن: رسم پهلوانان بوده که چون با حریف بر سر کشتی آیند دست بر شانه کوبند به نشانه ابراز قدرت و پر زوری:

 گردون به زبر دستی برخیزد اگر با من

تا دست فرو کوبد پشتش به زمین باشد!( سنجر کاشی)

 روی دست : نام فنی است در کشتی:

 می توان پیش زبردستان نهادن پشت دست

روی دست از زیر دست خویش خوردن مشکل است!( صائب)

 زمین دیوار: ورزشی در کشتی:

 دیدن روی تواش ای مه من ناچار است

ورزش مهر به کوی تو زمین دیوار است( میر نجات)

 گرده پوشیدن: اشاره به رسمی دارد که در حالت کشتی پهلوانان خاک بر بدن خود می مالیده اند:

 گرده پوشید دگر شیر صفت  آهویی

باز هنگامه کشتی ست حریفان هویی!( میر نجات)

 گُل زدن و گُل فرستادن: گویا برای دعوت حریف به کشتی برایش سیب یا گل می فرستاده اند.این اصطلاح به صورت "گُل کشتی" نیز کاربرد داشته است:

 در این بهار نشد کس حریف فریادم

به بلبلان چمن هم گلی فرستادم( منصف تهرانی)

 گهواره دیو: فنی است که دو حریف یکدیگر را تکان دهند تا یکی دیگری را ناغافل به زمین بزند:

 همه رنگ و همه مکر و همه ریو است رقیب

بی سخن صورت گهواره دیو است رقیب( میر نجات)

 هزاری: کسی که روزی هزار بار ورزش تخته شلنگ کند:

 ای که در هند جفا تیغ تو کاری باشد

منصب تخته شلنگ تو هزاری باشد!(میر نجات)





      

زورخانه باباعلی

(ای جهان پهلوان تختی)

تو را به مردی می شناسم
نه بخاطر آنکه پرچم ایران را بارها به اهتزاز در آوردی
نه بخاطر آنکه آن شاگرد سلمانی را که موهایت را خراب کرد با لبخند محبت کردی
نه بخاطر آنکه از آسیب دیدگی حریف امتیاز نمی گرفتی
نه بخاطر آنکه کلاه خود را به دست گرفتی و برای زلزله زدگان کمک جمع آوری کردی

من تو را به مردی میشناسم چون آنگونه که اساتید می گویند دو دستی با مردم دست میدادی و هیچگاه زور بازویت را به مردم نشان ندادی
تو را به مردی میشناسم چون مردم را دوست داشتی

و من هم تو را دوست دارم

ای جهان پهلوان

جهان پهلوان تختی یک اسطوره‏است

این میل و کباده گاهی هم اینچنین مردانی می سازد

 




      

جرأتی که او به ما داد

دوباره 14 خرداد می رسد، یک روز گرم بهاری که امام خمینی (ره) با ما خداحافظی کرد. رسم این است که وقتی آدمی از میان ما می رود برایش گریه می کنیم.

البته برای او که نه، برای جدایی از او،  برای از دست دادن او گریه می کنیم. اما فکر می کنم حالا که سال ها از رفتن امام گذشته، دیگر وقت  گریه کردن و غصه خوردن در غم از دست دادن او کافی نیست.

آدم های بزرگ چه در میان ما باشند و چه نباشند، باید به آنها فکر کرد، آنها را تجسم کرد، آن ها را بازسازی کرد و در یک تحلیل خوب از آنها، به یک شناخت رسید.

این طوری، یک آدم بزرگ با مرگش برای ما تمام نمی شود. او در دو جهت ادامه پیدا می کند: یکی در جهت زندگی شخصی و دیگری در جهت زندگی اجتماعی اش در میان مردمی که او را دوست داشتند.

راستی، ما چرا امام را دوست داشتیم و داریم؟

این سؤال خوبی است برای اینکه بتوانیم به جنبه های مختلف شخصیت او فکر کنیم. من فکر می کنم ما امام را به دو دلیل دوست داشته ایم : اول به خاطر خودش، چون شخصیت فردی اش استثنایی و متفاوت بود، شخصیتی که با ما غریبه نبود. او پیامبر نبود بلکه به خاطر عصمت و عظمتش، فکر کنم که هر کاری هم بکنیم به او نمی رسیم.

امام خمینی یک آدم معمولی بود که شعرهایش را در حاشیه سفید روزنامه می نوشت و بارها عکس خانوادگی اش را در حالیکه نوه اش را بغل کرد بود دیدیم. حتی توی تلویزیون نشان می دادند که خیلی ها بچه های کوچولویشان را می آوردند پیش امام تا روی سرشان دست بکشد و آنها را ببوسد.

دلیل دوم به نظرم دلیل مهمتری است. امام را دوست داریم چون قدرتمندانه مسیر تاریخ ما را تغییر داد. تغییر مسیری که همزمان، مسیر زندگی میلیون ها آدم هم با آن عوض شد. او را دوست داریم چون با هوشمندی توانست زمان درست تغییر مسیر تاریخ را بفهمد، درست وقتی که ساعت خیلی از آدمها خوابیده بود. وقتی که خیلی ها دوست داشتند ساعت ملت خوابیده باشد. وقتی که بیدار شدن با زنگ ساعت دنیا خیلی هزینه داشت، زنگ ساعت دل امام صدا کرد و او همزمان با اذان صبح، همه کسانی را که خواب بودند، بیدار کرد. فقط ساعت بود که زنگ زد و او بود که تنبلی نکرد تا خواب ببردش. زمان، زمان او بود.

او می توانست بیدار نماند و دیگران را در فرصت مناسب بیدار نکند و مسیر زندگی تاریخی ما همچنان در مسیر سقوط باقی بماند. ممکن بود دنیا همچنان به راه خود برود و مثل تمام روزهایی که به راه خود رفته است.

ممکن بود ما هیچ وقت فکر نکنیم که می توانیم وضعیتمان را عوض کنیم و مسیر زندگی مان را تغییر دهیم و ...

امام را دوست داریم چون به ما جرأت داد خودمان را باور کنیم، توان خودمان را.

به ما جرأت داد وضعی را که از آن ناراضی بودیم عوض کنیم و حالا که داریم به روزهای از دست دادنش نزدیک می شویم، خوب است یک بار دیگر خودمان را مرور کنیم ، خودمان را و او را.

 خوب است یک بار دیگر او را درمیان خودمان، متناسب با حال و روز خودمان، با وضع جامعه مان، حاضر ببینیم و صدایش را به خاطر بیاوریم، حرفهایش را، لحن ساده و نرم و قاطعش را، نگاه گرم و مؤثر و اعتماد به نفس شگفتش را به خاطر بیاوریم.

صورت مهربانش را دوباره ببینیم که رو به ما لبخند می زند و به دست های پیرش نگاه کنیم، دستهایی که از دور برای همه تکان می داد.




      

او قهرمان مردم بود، نه دولت

تختی از دروازه تاریخ گذشت و به اسطوره ها پیوست

                                               زورخانه باباعلی         

غلامرضا تختی: نام این پهلوان بزرگ و آزاده در تاریخ و فرهنگ ما جاودانه و ماندگار شد. هر چه درباره این بزرگمر تاریخ ورزش ایران بگوییم و بنویسیم، چیز تازه یی نخواهد بود. چرا که در باره غلامرضا تختی قهرمان کشتی آزاد المپیک و جهان، که در سال های 36تا38 پهلوان ایران شد، بسیار گفته و نوشته اند. برخی از این اظهارات و نوشتاراغراق آمیز است که ستایش از اخلاق و صفات مردگان ریشه در فرهنگ ما دارد. چرا که" مرده پرستی" از جمله خصوصیات بارز مردم ایران است. درخصوص تختی باید به فتوای عقل، خرد و تکیه برواقعیت ها داوری کرد و به قضاوت نشست. تختی تاریخی با تختی اسطوره یی تفاوت هایی دارد. بسیاری ازمردم به خصوص نسل جوان ما که آن بزرگمرد کشتی ایران و جهان را ندیده اند، از تختی نقش آن پهلوانی را در ذهن خویش ترسیم کرده اند، که در این زمانه نظیرش را در هیچ نقطه جهان نمی توان یافت و همه آن خصایل عالی و نیک پهلوانی را که امروز رنگ باخته و متروک شده است، تختی داشته و با خود به گور برده است. خیلی ها مرگ آن چنانی پهلوان آزاده و مردمی را حماسه وار در خیال خود ساخته و پرداخته اند. که صد البته غلامرضا تختی شایستگی و لیاقت اسطوره شدن را داشت. تختی زندگیش را فدای آرمان های آزادیخواهی مردم کرد، تختی با مردم زیست، مدال قهرمانی را از مردم گرفت و سرانجام از دروازه تاریخ گذشت و به اسطوره ها پیوست.

 تختی قهرمان ملی بود، نه دولتی

غلامرضا تختی کارمند ساده و معمولی راه آهن بود. او می توانست پست های حساس و پردرآمد دولتی را برعهده داشته باشد، در این خصوص پیشنهادات زیادی به تختی ارایه شد، حتی نمایندگی مردم در مجلس شورای ملی که درواقع دگان دونبش برای مال اندوزی بود و ... اما تختی قبول نکرد. چرا که او قهرمان ملی بود، نه دولتی...

خاطره یی از زنده یاد بنی سروری

زنده یاد بنی سروری قهرمان کشتی آزاد جهان در سال 1957 که در بازیهای المپیک 1956 در وزن 73 کیلوگرم جانشین شادروان محمد علی فردین در تیم ملی ایران شد ولی نتوانست به مدال المپیک دست یابد. می گفت: سازمان تربیت بدنی- در آن زمان انجمن تربیت بدنی بود- طبق وعده یی که پیش از بازیهای المپیک 1956 ملبورن داده بود به برندگان مدال طلا و نقره پاداش نقدی داد.

- درآن رقابت ها تیم کشتی آزاد ایران 2 طلا و 2 نقره گرفت- تختی که فاتح مدال طلای وزن 87 کیلو گرم المپیک مبلورن شده بود کل پاداش خود را در طبق اخلاص گذاشت و با چهار کشتی گیر که نتوانستند در ملبورن مدال بگیرند تقسیم کرد.

خاطره یی از سفر تختی به مسجد سلیمان

بنده از جمله افرادی هستم که با تختی حشرو نشر داشته و چند صباحی را با هم بودیم. درسال 1340 سرمربی کشتی مسجد سلیمان بودم و با کیهان ورزشی نیز کما کان همکاری داشتم، یک دوره مسابقات کشتی آزاد تحت عنوان جام کیهان ورزشی بین کشتی گیران مناطق نفت خیز برگزار کردیم. در آن روزها تختی از حضور دراردوی تیم ملی خود داری کرده و به طور کلی منزوی بود. با هماهنگی و برنامه ریزی قبلی از زنده یاد مهدی دری سر دبیرکیهان ورزشی درآن زمان خواستم که به اتفاق تختی در مراسم پایانی جام کیهان ورزشی شرکت کند که مورد موافقت قرار گرفت و تختی به همراه سر دبیر کیهان ورزشی با هواپیمای شرکت نفت که از نوع بسیار کوچک بود در فرودگاه محقر مسجد سلیمان فرود آمدند. برحسب تصادف همسر مدیر عامل شرکت نفت مسجد سلیمان که در واقع حاکم قدرتمند این منطقه نفت خیز بود با همان هواپیما وارد مقر حکمرانی شوهرش شد. طبق معمول خدمه و مهمانداران هواپیما، مسافران هواپیما را نگه داشتند، تا اول خانم مدیر عامل شرکت نفت قدم روی پله های هواپیما بگذارد. ولی سیل عظیم مردم علاقه مند به ورزش که از ساعات ها قبل خود را به فرودگاه بی درو پیکر و کوچک مسجد سلیمان رسانده بودند وقتی دیدند خانم مدیرعامل پیش از تختی از داخل هواپیما بیرون شد پله هواپیما را بلند کردند که همسر مدیر عامل با عصبانیت خود را به داخل هواپیما رساند و با دست اشاره کرد و از تختی خواست تا اول او از هواپیما پیاده شود.




      

 

                        شکرانه بازوی توانا

                    بگرفتن دست ناتوان است  

 

 

                   

                گـود مقـدس زورخـانـه

 




      
<   <<   6   7   8   9   10      >



پیامهای عمومی ارسال شده



+ شما مرام پهلوانی را چه میدانید؟


+ ورزش باستانی یک تاریخ است برای ما ، یک ورزش نیست ، یک فرهنگ است .


+ در آسمان پر نور عزت و افتخار , گاهی اخترانی با درخشش بیشتر , چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند. این ستارگان فروزان , آرایش آسمان جهاد و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند .


+ تیم صنعت ذغال استان کرمان در مجموع با کسب 793 امتیاز قهرمان سومین دوره لیگ برتر کشور شد


+ گلچینی از فرمایشات امام خمینی (قدس سره ) و مقام معظم رهبری در خصوص ورزش پهلوانی و زورخانه ای