سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
روزشمار عید غدیر
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه

تاریخچه زورخانه و ورزش باستانی در ایران2

                     زورخانه بابا علی                      یا علی مدد                      زورخانه باباعلی                     

                                                                                                                                                 سنگ گیرنده در بالای گود در جایی از زمین که لنگ انداخته اند به پشت می‌خوابد و سه بالش، یکی را زیر سر و دوتای دیگر را زیر بازوی راست و چپ می گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان می گیرد که سرهای هلالی آن دو به سوی سرش باشد

                      زورخانه               زورخانه
گردانندگان زورخانه
مرشد:
امروز در زورخانه مرشد به کسی می گویند که آوازی خوش دارد و هنگام ورزش روی «سر دم» می نشیند و با آهنگ های گوناگون که هر کدام ویژه یکی از حرکات ورزشی است ضرب میگیرد و شعرهای رزمی که بیشتر از شاهنامه فردوسی برگزیده می شود می خواند و صدای ضرب و آواز خود را با حرکات ورزشکاران ، هماهنگ می کند
 و آنان را به ورزش بر می انگیزد. در قدیم « مرشد» یا «کهنه سوار» کسی بود که کار آموزش ورزشکاران و پهلوانان با او بود. کهنه سوار در هنگام ورزش لنگی به دوش می انداخت و چوبی هم که به آن «تعلیمی» می گفتند
در دست می گرفت و در کنار گود می نشست و باستانی کاران یا کشتی‌گیران را در کارهای ورزشی و کشتی گیری راهنمایی می کرد. کهنه سواران یا مرشدان از چابک‌ترین و آزموده‌ترین پهلوانان و ورزشکاران بودند . ( گویا مرشد امروزی را «ضرب گیر» می خواندند).
مُشتُ مالچی:
کسی است که پیش از ورزش به ورزشکاران و پهلوانان لنگ و تنکه میدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال میکند، تا کوفتگی و خستگی از تنشان بدر رود و پادویی زورخانه نیز با مشت مالچی است. 
مقام ورزشکاران در زورخانه
پیش کِسوَت:
پیش کسوت در زورخانه به کسی می گویند که سالمندتر و آزموده تر از ورزشکاران دیگر باشد . پیش کسوت از همه گونه ورزشهای باستانی و ریزه کاریهای یکایک آنان آگاه است و می تواند بهتر و سنگین تر از دیگران ورزشهای باستانی را انجام دهد. 
میاندار:
 ورزشکاری است که در گود روبروی مرشد و میان ورزشکاران دیگر می ایستد و گرداندن ورزش و پیش و پس انداختن کارهای ورزشی را به عهده می گیرد. ورزشکاران هنگام ورزش به او نگاه و از حرکات ورزشی او پیروی می کنند.
 میاندار باید مانند پیش کسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ریزه کاریهای یکایک آنها باشد. معمولاً پیش کسوت هر زورخانه میاندار آنجا می شود. 
پهلوان:
به کسی گفته می شود که بسیار آزموده و چابک و کار کرده باشد و هماوردی نداشته باشد. 
نوخاسته:
 جوان نوچه‌ای است که آزمودگی یافته و پهنه کارهای ورزشی خود را گسترش داده و برای کشتی گرفتن و ورزشهای «تو گودی» به زورخانه های دیگر می رود. 
نوچه:
 به جوان ورزشکاری گفته می شود که زیر نظر پهلوانی، فن های کشتی را می آموزد و شاگرد او به شمار می رود. او از نظر تردستی و چابکی برگزیده‌ترین شاگردان آن پهلوان است. 
شیوه ورزش باستانی
سنگ گرفتن:
سنگ گیرنده در بالای گود در جایی از زمین که لنگ انداخته اند به پشت می‌خوابد و سه بالش، یکی را زیر سر و دوتای دیگر را زیر بازوی راست و چپ می گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان می گیرد که سرهای هلالی آن دو به سوی سرش باشد و پی در پی به پهلوی چپ و راست می‌غلطد. هنگامی که بر پهلوی چپ است سنگی را که در دست دارد.
 مستقیم چنان بالا می برد که بازوی خمیده‌اش راست شود و به همان شیوه هنگامی بر پهلوی راست است سنگی را که در دست چپ دارد مستقیم به بالا می برد. این گونه سنگ گرفتن را «غلطان» می گویند. گونه دیگر سنگ گرفتن آن است که ورزشکار به پشت می‌خوابد و پاهایش را دراز می کند.
 و دو سنگ را باهم پی در پی روی سینه بالا و پایین می برد، این سنگ گرفتن را (جُفتی) می‌نامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشکاران را تا (117) یا (114) بار می شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن برای ورزشکاران درون گود باشد، یکی از دوستان سنگ گیرنده سنگهای او را می شمارد.
شماره (117) و (114) مسان باستانی کاران مقدس است و مرشد یا دیگران از این دو شماره بیشتر نمی شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن کمر‌بسته مولا است و (114) اشاره به یکصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار یا مرشد پیش از سنگ گرفتن برای شور بخشیدن به سنگ گیرنده (سرنوازی) می خواند: 
هر کار که می کنی بگو بسم اللهتا جمله گناهان تو بخشد الله
دستت که رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله 
و سپس شمارش را چنین آغاز می کند: 
لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلی الَعظیم.
بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحیم 
اول خدا ـ دو نیست خدا ـ سبب ساز کل سبب یا (سید کائنات) چاره ساز بیچارگان الله ـ پنجه خیبر گشای علی ـ شش گوشه قبر حسین ـ امام هفتم باب الحوایج ـ قبله هشتم یا امام رضا ـ یا اما محمد تقی روحی فداه و جسمی ـ دهنده بی منت الله ـ یا امام حسن عسگری دخیل ـ جمال امام زمان صلوات.
 یا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زیاده باد دین خاتم انبیاء ـ ای چهارده معصوم پاک ـ نیمه کلام الله مجید ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد و هفده کمر بسته مولا ـ خدای هجده هزار عالم و آدم ـ بر بی صفتان روزگار لعنت ـ یا (بر نمک نشناس لعنت) ـ بیس (بیست) لعنت خدا بر ابلیس ـ یک بیس (بیست و یک) آقای قنبر علیس (علی است) ـ دوبیس مرد دو عالم علیس ـ چاربیس بیمار دشت کرب و بلا (کربلا) یا (ناز چهار ستون بدنت) ـ
پنج تن زیر کسا ـ شش ساق عرش مجید یا (باقر العلوم بعد از نبی) علی است ـ سه بیس یا علی مثلت کیس(کیست) هفت بیس یا علی موسی بن جعفر ـ هش بیس یا علی بن موسی الرضا ـ نُه بیس نوح نبی الله ـ سی ختم کلام الله ـ یک سی گرفتی ماشاءالله ـ
دوسی برایش ذولفقار ـ نیستی جان کفار ـ چاره بیچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ یا ابوالفضل العباس دخیل ـ یا موسی بن جعفر ـ یا علی بن موسی الرضا بطلب ـ نه سی طوفان بلا ـ چهل ختم اولیاء و انبیاء ـ یک چل بزرگ است
 خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل علیس شیر خدا ـ چار چل یا فاطمه زهرا ـ پنج چل خدیجه کبرا ام المؤمنین ـ شش چل ابراهیم خلیل الله ـ هفت چل موسی کلیم الله ـ
 هش چل عیسی روح الله ـ نه چل آدم صفی الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبیاء صلوات ـ ز آدم و حّوا دگر نبی الله ـ شعیب و یوسف و یعقوب ـ پس خلیل الله ـ ملائکان مُقّرب ـ دگر ز جبرائیل ـ ز حسُن یوسف ـ جمال شصت بند دیو ، علی را صلوات . 
در این هنگام مرشد برای دنبال کردن شماره و رساندن آن به (114)‌ یا (117) از پنجاه به پایین می شمارد بدینگونه:


نه چل آدم صفی الله ـ هش چل عیسی روح الله ـ هفت چل موسی کلیم الله . . . . . . . تا به شماره یک برگردد. (17) شماره یا (14) شماره بازمانده از (117) یا (114) را دوباره از یک به بالا می شمارد. ولی اگر مرشد از شماره شصت به پائین شمرده باشد سه شماره یا شش شماره به یک مانده که روی هم (117) یا (114) شماره می شود شماره را به پایین می رساند. البته این اندازه شمارش در صورتی پیش می آید که سنگ گیرنده به تواند (117) یا (114) بار سنگ بگیرد.




      

ای خوشا در زورخانه پاس حرمت داشتن
موزه  کبر  و  ریا بیرون  در  بگذاشتند
کسوت همت فرو بستن زخود بی خود شدن
خویش  را  در  پیشگاه  پوریا  بنگاشتن
از نوای ضرب مرشد روح را صیقل زدن
بذر ایثار و فتوت در دل و جان کاشتن
با ادب در حلقه گود  مقدس   بر شدن
سنگ و میل و تخته را با حرمتی برداشتن
چرخ  عرفانی زدن  پای ارادت  کوفتن
شوکت کباده  را  بر روی سر  افراشتن
از کدورتها  زدودن  خانه   تاریک  دل
اندر آن ایثار و احسان  و صفا انباشتن
فرصتی تا هست باید بهره ای دریافتن
گیرو دار چرخ  را  بازیچه ای انگاشتن
ای خوشا آیین عیاری  ز نو احیا شدن
پهلوانی  همتی  بر پاس آن  بگماشتن
با تشکر از وبلاگ rokhsat1.blogfa.com




      

نخستین کسی که طرح ساختمان زورخانه را ریخت پوریای ولی بود. نام پوریای ولی محمود قتالی خوارزمی است و او در نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخستین سده هشتم هجری می زیسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمی گرم و گیرا داشته است.

                    
           زورخانه بابا علی

ساختمان زورخانه

زورخانه جایی است که مردان در آن ورزش می کنند و بیشتر در کوچه پس کوچه های شهر ساخته شد است. بام آن به شکل گنبد و کف آن گودتر از کف کوچه است . در آن کوتاه و یک لختی است و هر که به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود .
می گویند در زورخانه را از این رو کوتاه می گیرند که ورزشکاران و کسانی که برای تماشا به آنجا می روند به احترام ورزش و ورزشکاران و آن مکان خم شوند. این در به یک راهروی باریک با سقف کوتاه باز می شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» می رود .
درمیان زورخانه گودالی هشت پهلو و گاهی شش پهلو به درازی 5 یا 4 متر و پهنای 4 متر و ژرفای 3 چارک تا یک متر کنده شده که «گود» نامیده می شود.
 در کف گود چند لایه بوته و خاشاک گذاشته و روی آن بوته و خاشاک خاک رس ریخته و هموار کرده اند. بوته و خاشاک را برای نرمی کف گود می ریزند و هر روز روی این کف را پیش از آن که ورزش آغاز شود با آب «گل نم» می زنند تا از آن گرد برنخیزد.

سراسر دیواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جای هزاره آجری با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشکاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمی نشود. در بالا و دور گود غرفه‌هایی ساخته شده که جای نشستن تماشاچیان و گذاشتن جامه ورزشکاران و لنگ بستن تنکه پوشیدن آنان است . یکی دو غرفه از این غرفه‌ها نیز جایگاه افزارهای ورزشی است .

سَر دم
سر دم زورخانه در یکی از غرفه های چسبیده به راهروی زورخانه درست شده است و آن صفه ای است نیم گرد که کف اش از کف زورخانه یک متر تا یک و نیم متر بلندتر است. در جلوی «سر دم» چوب بستی است که به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آویخته است.
بر روی سکو زیر چوب بست اجاقی کنده شده که در آن آتش میریزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلی زیر چوب بست می گذارند و مرشد تنبک خود را با آتش اجاق یا منقل گرم می کند تا صدای آن رساتر درآید .

می‌گویند نخستین کسی که طرح ساختمان زورخانه را ریخت «پوریای ولی» بود. نام پوریای ولی (محمود قتالی خوارزمی) است و او در نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخستین سده هشتم هجری می زیسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمی گرم و گیرا داشته است.

     با لب زمزمه آرا چه خفی و چه جلی           جرگه را گرم بکن از دم پوریای ولی 


افزارهای ورزش باستانی 
تخته شنا: چوبی است هموار به درازای 70 سانتی متر و پهنای 7 و ستبری 2 سانتیمتر و گاهی کوچکتر و بزرگتر از این اندازه هم ساخته می شود. به زیر تخته نزدیک دو سر آن دو پایه زنخی (ذوزنقه ای) به بلندی چهار سانتیمتر میخکوب شده است.

میل ورزش: افزاری است چوبی و کله قندی و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت یا گرد است و در میان آن دسته‌ای به درازای پانزده سانتیمتر فرو برده اند . وزن هر میل از پنج کیلو تا چهل کیلو گرم است .

میل بازی: مانند میل ورزش است ولی دسته آن بلندتر از میل ورزش و وزنش کمتر از آن است تا در هنگام بازی و پرتاب کردنش آسان باشد .وزن هر میل بازی از چهار تا شش کیلو گرم بیشتر نمی شود .

سنگ: دو‌پاره و راست گوشه است که از درازا با بست های فلزی به یکدیگر چسبانیده شده و یک بر آن هلالی است، درازای سنگ یک متر و پهنای آن هفتاد سانتیمتر است. در میان سنگ سوراخی است که در آن دستگیره ای گذاشته اند و روی آن را با نمد یا کهنه پوشانده اند تا دست ورزشکار را هنگام سنگ گرفتن زخم نکند. وزن هر دو سنگ از بیست کیلو تا صد و بیست کیلو است. سنگ را در قدیم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم می نامیدند زیرا به شکل نعل است. 

کبـّاده: افزاری است آهنی، مانند کمان و سراسر تنه آن از آهن است و در میانش «جا دستی» دارد. درازای آن نزدیک به صد و بیست تا صد و سی سانتیمتر است. چله کبـّاده زنجیری است شانزده حلقه ای ـ و گاهی کمتر یا بیشتر ـ و در هر حلقه شش پولک آهنی دارد و میان آن جا دستی گذاشته شده است. وزن کباده از ده کیلو تا چهل کیلو است. گاهی نیز کباده‌های سنگین‌تر و سبکتر هم می سازند و بکار می‌‌برند.

                                             یا علی مدد                     
جامه‌های ورزش باستان                  
تنکه یا تنبان نطعی : شلوار کوتاهی است که ران را تا زیر زانو می پوشاند و آن را هنگام ورزش کردن و کشتی گرفتن می پوشند. این تنبان از یک رویه چرمی یا پارچه ماهوتی ستبر و چند لایه آستر کرباسی دوخته شده است . رویه آن بیشتر به رنگ آبی مایل به سبز است.

کمر و نشیمنگاه و سر دو زانوی تنکه از چرم است. روی رانهای تنکه گل و بوته های بزرگی ـ بیشتر بوته جقّه سرکج قلاب دوزی شده است . بالای تنکه را «برج»، پیش روی تنکه را که زیر شکم می افتد «پیش قبض»، روی زانو را (پیش کاسه) یا ( سر کاسه) و پشت زانو را (پس کاسه) می نامند.

لُنگ: همان لنگی است که مردان در گرمابه میبندند. در روزگار ما به جای پوشیدن تنکه ، ورزشکاران لنگی روی «زیر شلوار» خود می بندند و در گود میروند و بستن آن چنین است :

دو سر از پهنای لنگ را در کمر گاه بر روی ناف گره می زنند و پایین لنگ را که آویزان است از پشت پا می گیرند و از میان دو پا بالا می برند و در «پیش قبض» که همان «گره» است فرو می کنند.
با تشکر از سایت فرهنگسرا
 




      

مروری کوتاه بر زندگی تختی     

 پهلوان تختی    پهلوان تختی

امروز که خورشید، تکرار پرتو افکنی هر روزه اش را آغاز کرد، ورزش ایران و تاریخ پهلوانی این دیار بار دیگر همچون هرسال در چنین روزی، داغدار داغی کهنه اما در عین حال تازه شد. امروز بود که دل شیر خون شد... پوریای ولی زمانه غلامرضا تختی در روز پنجم شهریور ماه 1309 در خانواده ای متوسط و مذهبی در محله خانی آباد تهران به دنیا آمد.رجب خان- پدرتختی- غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همه آنها از غلامرضا بزرگتر بودند.حاج قلی، پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده خواروبار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف می کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانواده های رجب خان منتقل شد و به  نام خانوادگی تبدیل شد.

رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل پیشین انبار راه آهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود و از همین راه مخارج زندگی خانوادگی پرجمعیت خود را تأمین می کرد.

نخستین واقعه ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه ای بزرگ و فراموش نشدنی در روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچار شد خانه مسکونی خود را گرو بگذارد.

تختی سال ها بعد در آخرین مصاحبه خود با یادآوری این ماجرای تلخ می گوید:« یک روز طلبکاران به خانه ما آمدند و اثاثیه خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانه همسایه ها و دو اتاق اجاره کردیم. چندی بعد روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد تا این که مجبور شد یخچال طبیعی اش را نیز بفروشد. این حوادث تأثیر فراوانی در روحیه پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی اش در سال های آخر عمر شد.»

در چنان شرایطی، غلامرضا تنها 9 سال به تحصیل پرداخت. وی خود می گوید:« مدت 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری که در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطره‌ای که از دوران تحصیل به یاد دارم، این است که هیچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در میان مردم و برای مردم درس هایی به من آموخت که فکر می کنم هرگز نمی توانستم در معتبرترین دانشگاه ها کسب کنم.

زندگی همچنین به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آن جا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم، حال این کمک از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به قدر تواناییش...»

تختی که به دلیل فقر مالی دیگر نتوانست به تحصیل ادامه دهد، نزد شیخ ابراهیم نجار مشغول به کار شده و به تدریج به کشتی روی آورد و عضو زورخانه گردان شد. غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی وی را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.

شادروان تختی در مصاحبه ای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی اش می گوید:« با آن که علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی می گذشت.»

آشنای حقیقی تختی با ورزش و کشتی در باشگاه  پولاد آغاز شد. وی که پیش از این گودها و زورخانه های فراوانی دیده بود و شیفته تواضع و افتادگی پهلوانانی کشتی و ورزشی باستانی شده بود. برای نخستین بار درسال 1329 به باشگاه پولاد (واقع در خیابان شاهپور پیشین) رفت و به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد مورد توجه مرحوم  حسین رضی زاده مدیر آن باشگاه قرار گرفت.

تختی، خود می گوید:« رضی خان آدم خوبی بود، اگر کسی را نشان می کرد و می دید که استعداد کشتی دارد، دست از سرش بر نمی داشت. در گرمای تابستان لخت می شدیم و هر روز از ساعت دو بعدازظهر تا چندین ساعت کشتی می گرفتیم، از دوش آب گرم و حمام خبری نبود . کشتی گیران برای وزن کم کردن، به خزینه می رفتند تشک های کشتی را با پنبه پر می کردند، اما خاک و خاشاک آن، بیش از پنبه بود.»

                            جهان پهلوان تختی

در ابتدا خیلی لاغر و خجالتی و با حجب و حیاء بود و تحمل شکست برایش دشوار، اما به تدریج شکست را مقدمه پیروزیهای درخشانش کرد، تاجائیکه درطول حیاتش روی تمام تشکهای دنیا اکثر موفقیتها را درآغوش گرفت، که این از هر جهت استثناء است.

تختی که پس از بازگشت از خوزستان (مسجد سلیمان) روانه خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصت ها و توجهات فراهم شده، به ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این مورد تصریح کرد:« وقتی در سال 1328 در مسابقه بزرگ ورزشی(کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان اولین مسابقه ضربه فنی شدم. اما تمرین های جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم، اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی می دانستم.»

به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازنده ها بیرون کشید و سرانجام در سال 1330 در وزن ششم (79 کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد. وی در نخستین دوره مسابقه های کشتی آزاد قهرمانان جهان(هلسینکی 1951) با وجود آن که هنوز 21 سال داشت، نایب قهرمان جهان شد.

درخشش خیره کننده تختی در رقابت های کشتی هلسینکی که در نخستین حضورش در مسابقه های قهرمانی جهان در فاصله کمتر از دو سال از ورودش به میادین ورزشی داخلی اتفاق افتاد، بیش از هر چیز نمایانگر ایمان و تلاش و اراده کم نظیر تختی و همچنین استعداد و مهارت فوق العاده او در زمینه کشتی بود.

در نخستین دوره مسابقات قهرمانی کشتی آزاد جهان که از لحاظ تاریخی میدان معتبر و تعیین کننده ای برای کشتی ایران و جهان بود، تیم ملی کشتی آزاد ایران با ترکیب کامل و در هر هشت وزن آن زمان حضور پیدا کرد و با کسب دو نشان نقره (محمود ملاقاسمی و غلامرضا تختی) و دو نشان برنز، (عبدالله مجتبوی و مهدی یعقوبی) در نتیجه درخشان و غیرقابل تصور پس از تیم های ملی ترکیه و سوئد عنوان سوم جهان را به دست آورد.

مسابقات سال 1951 هلسینکی (فنلاند) برای تختی آغار راهی بود که طی 15 سال آینده با کسب ده ها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بین المللی کشتی ادامه یافت.

شادروان غلامرضا تختی در سال 1331 (1952) در نخستین حضور خود در رقابت های المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست برابر دیوید جیما کوریدزه از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقه ها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد.

تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه 1333(1954) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزی های درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیرمنتظره برابر وایکینگ پالم سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد. تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد، پالم را با ضربه فنی شکست داد و باخت غافلگیرانه توکیو را به خوبی جبران کرد. شادروان تختی همچنین در سال 1955 در جشنواره بین المللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد.

سومین دوره مسابقه قهرمانی جهان (استانبول،1957) اما تجربه تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابت ها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان (87+ کیلوگرم) کشتی می گرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد.

پهلوان ایران با وجود حذف شدن در استانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آن که با وزن 92 کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیرقابل قبول نبود.

 پهلوان تختی   پهلوان تختی

به عنوان نمونه دیتریش آلمان و  ایوان ویخریستیوک روس، حریفان اصلی تختی در این رقابت ها 110 کیلوگرم وزن داشتند و علاوه بر آن در وزن خود نیز از تجربه خوبی برخوردار بودند.

در بازی های المپیک ملبورن(استرالیا) که در آذرماه 1335(1956) برگزار شد، تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان اولین نشان طلای خود را به گردن آویخت. این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار می گرفتند. جهان پهلوان تختی در اسفندماه همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سال های 1336 و 1337 نیز این عنوان را تکرار کرد.

سال 1336 سال اوج گیری و کسب اولین مدال طلای المپیک توسط تختی است. زیرا او با چنان آمادگی و صلابتی در مسابقات ملبورن ظاهر شد که همه حریفان را از دم تیغ گذراند. او در این مسابقات حریفان آفریقایی، دانمارکی، ژاپنی، استرالیایی، آمریکایی و شوروی را با شکست مواجه ساخت. تختی درباره پیروزی بزرگش در ملبورن می گوید: «درسال 1336 آن حقارتی که چندسال پیش قوز آن را بر دوش می کشیدم از وجودم رخت بربست.»

جهان پهلوان تختی در سال 1958 در بازی های آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشان های طلا و نقره این رقابت ها را به گردن آویخت و در مهرماه سال 1338(1959) در چهارمین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.

بوریس کولایف از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در 5 کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربه فنی مغلوب پهلوان ایران شدند.

تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابت های تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخوردی از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سال های پیش نیز ناموفق بود، در هفدمین دوره بازی های المپیک( ایتالیا 1960) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پرتجربه ترین کشتی گیر ایران که در این رقابت ها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه نهایی با قبول شکست در برابر عصمت آتلی از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.

مسابقه های قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در 8 دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت های جهانی 1959 ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت. جهان پهلوان تختی که در این مسابقات در وزن 87 کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.

کشتی گیران آزاد ایران در ششمین دوره رقابت های قهرمانی جهان در تولید وی آمریکا (1962) نیز حضوری شایسته داشتند. تیم ملی ایران اگر چه نتوانست مقام قهرمانی خود را در این مسابقات حفظ کند ولی کسب مقام سوم جهان نیز با توجه به کارشکنی ها و ناداوری هایی که در حق تختی و سایر کشتی گیران ایران روا شد نتیجه قابل قبولی تلقی می شود. جهان پهلوان تختی در این مسابقات با حضور مقتدرانه برابر وان براند آمریکایی،مدوید روسی و  عصمت آتلی که از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حیثیت کشتی ایران به خوبی دفاع کرد و در نهایت پس از تساوی با مدوید جوان تنها به دلیل 200 گرم اضافه وزن نسبت به حریف از دریافت نشان طلا محروم شد و به گردن آویز نقره رضایت داد.

قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج می برد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعاً به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفت.

در فاصله سال های 1962 تا 1966، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود اما تنها در بازی های المپیک 1964 توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد.

             پهلوان تختی

البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه (1963) و منچستر(1965) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواست های مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابت های جهانی را برانگیخته بود. پهلوان 36 ساله ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه های جهانی 1966 (تیرماه 1345) تولیدو را پذیرفت.

تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی 1966 از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنی و برخوردهای غیرمنصفانه که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به وی روا می شد، روحیه اش را تضعیف کرده بود.

جهان پهلوان تختی به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقه اش و همراهانش آمده بودند، در گفتگو با خبرنگار کیهان ورزشی گفت:« هیچ چیز نمی تواند مرا خوشحال کند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق اما نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمده اند، احساس شرمندگی می کنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را می دانستم من هم می توانستم ادعا کنم چون دیگران هستم... وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالی اش خواهد شد، یقینا نخواهد توانست بگوید چرا کشتی می گیرد و چرا همراه تیم مسافرت می کند.»

تختی که بی امید به مصاف تازه نفسی ها و جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعه ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف  الکساندر مدوید و  احمد آئیک( نفرات اول و دوم این دوره از رقابت ها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها برای همیشه با صحنه کشتی خداحافظی کرد.

در بعد دیگر زندگی مرحوم غلامرضا تختی ارتباطات ویژه اش با روحانیت به خصوص روحانیت مبارز وجود دارد، شاخصی که برای دیانت و مسلمانی اوست. وی ارادت زیادی به آیت ا... طالقانی و آیت ا... زنجانی داشت. درد دلهایش بیشتر پیش این دو نفر بود، و در واقع آنها سنگ صبورش بودند. همچنین عشق به اهل بیت در او آنقدر بود، که هنگام شکست در مسابقات 1334 توکیو به اتفاق سایر کشتی گیران شکست خورده از توکیو رهسپار کربلا شد.

علاوه برآن تختی پیش از هر مسابقه به زیارت حضرت رضا(ع) می رفت، و دربازگشت از مسابقات نیز مجددا امام رضا(ع) را زیارت می نمود. همچنین بنابه اظهارات شادروان، همیشه قرآن کریم را با خود بهمراه داشت. بنابراین مجموعه اعتقادات تختی به خدا موجب شده بود که او یکی از صدیق ترین و پاک ترین مردمان زمان خودباشد.

درهمان ایام که تختی عرصه قلبهای مردم ایران را در می نوردید، عشق به مبارزه و فعالیتهای سیاسی دراو ریشه دوانید. او خود را یک مبارز می دانست و در ارتباط نزدیک با مرحوم آیت ا... طالقانی وشهید حجت‌الاسلام سید مجتبی نواب صفوی بود. تختی رفته‌رفته به جمع سیاسی ها پیوست و همین امر موجب نارضایتی دستگاه حاکم شد.

آری تختی یک قهرمان بود، یک مبارز بود، قهرمانی سیاسی که پیوسته با عمال رژیم درجنگ و گریز بود. چنانچه در یکی از خاطرات تختی گفته شده که پس از قهرمانی تختی و یارانش در یوکوهاما، تیم کشتی را به دیدار شاه بردند. در این دیدار شاه از تختی خواست، تا کشتی را رها کرده، به مربی‌گری بپردازد. اما او در پاسخ گفت:« من برای این مردم چیزی ندارم، جز کشتی. این آخرین فرصتهای من است که برای رضایت مردم کشتی بگیرم و آنها را خوشحال کنم.»

       پهلوان تختی            جهان پهلوان تختی
 این پاسخ نارضایتی و خشم شاه را در پی‌داشت، زیرا تختی تشک کشتی را حلقه وصل خود و ملت می دانست، و شاه و دستگاه او می خواستنداین اتصال را قطع کنند. لذا سعی می‌کردند، مانع حضور او روی تشک شوند.

بعد از این ملاقات بود که حقوق تختی قطع شد و ماموران ساواک بیش از پیش او را زیر نظر گرفتند. با این حال تختی در انتخابات کنگره جبهه ملی شرکت کرد و در کنگره این جبهه که در دیماه سال 1341 در تهران برگزار شد، به عنوان نماینده ورزشکاران با یکصد رای به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد. مدتی بعد شاه و عواملش سعی کردند، تا با خرید تختی اورا از مردم دورکنند. آنها پیشنهاد وکالت مجلس، مدیریت شهرداری و... را به تختی دادند.‌که او هیچ یک را نپذیرفت و زیر بار زور نرفت.

در جریان زلزله بوئین زهرا مردم به دلیل بی‌اعتقادی به دستگاههای دولتی ازدادن کمک خودداری می کردند، و در این هنگام بود که تختی آمادگی‌اش را برای دریافت هدایای مردمی از طریق روزنامه کیهان اعلام نموده و پس از موافقت نیز با حضور درمیان مردم صمیمی توانست کمکهای بیشماری به نفع زلزله زدگان از شهروندان جمع آوری کند.

شادروان تختی درسن 34 سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و با دختری بنام شهلا توکلی پیوند زناشویی بست که ثمره این ازدواج یگانه فرزندی به نام بابک بود که در شهریور سال 1346 متولد شد. در زمان ازدواج به دلایل ذکر شده تختی وضع مالی خوبی نداشت و به همین دلیل نتوانست اجاره خانه‌ای که برای زندگی همسرش تهیه کرده بود را بدهد، و مجبور شد پس از 7-6 ماه به خانه خودش که مادر و خواهرش نیز در آن زندگی می کردند بازگردد.

در سال 1345 آخرین مسابقات تختی در تولید و آمریکا انجام شد و از آن زمان به بعد قهرمان قهرمانان در سن 36 سالگی با کشتی خداحافظی کرد. چنانچه گفته شد شادروان تختی مرتب از سوی ساواک تحت نظر قرار می گرفت و در این رابطه اسناد و مدارک بسیار نیز موجود است، بعنوان مثال در مهرماه سال 1346 طی نامه‌ای سوابق تختی از اداره سوم استعلام شد که در پاسخ نوشت: «ضمیمه پرونده کلاسه 128111 آقای غلامرضا تختی را یکی از عناصر حزب سوسیالیست معرفی می نماید».

در رابطه با مرگ شادروان تختی شایعات بسیاری گفته شد،‌رژیم آن را خودکشی ناشی از عقده های روانی، اختلافات خانوادگی، و... معرفی کرد، اما آنچه بر مردم حقیقت جوی ایرانی از اسناد به جای مانده مسلم گشت. این بود که تختی به دست عمال رژیم کشته شد. آری او را در یکی از اتاقهای هتل آتلانتیک تهران که مجاور سازمان امنیت کشور بود، به قتل رساندند و ظواهر امر را به نحوی طراحی کردند که دال برخودکشی تختی باشد.

خبر در گذشت قهرمان کشتی ایران در تاریخ 18/10/1346 در سراسر تهران بلکه ایران و جهان پیچید و همه ناباورانه در سوگ تختی به عزاداری پرداختند.

پیکر پاکش نیز در تاریخ 19/10/1346 پس از کالبد شکافی در پزشکی قانونی و رای برخودکشی اش به ابن بابویه منتقل و همانجا به خاک سپرده شد. 




      

ورزش باستانی و کشتی پهلوانی؛ پایگاه مذهبی، ملی و سنتی آن در جامعه ایران

یکی از ارکان ورزش باستانی در ایران زندگی پهلوانان و جوانمردان و قهرمانان و مبارز ایرانی است و رکن مهم دیگر آن مذهب و مکتب تشییع و زندگانی و راه و رسم مولای متقیان علی (ع) است».

ورزش باستانی و کشتی پهلوانی یادگار نیاکان، میراث دلاوران، قصه پهلوانان سرزمین ماست کارگزاران دولت، پیش کسوتان، ورزشکاران و محققان، نویسندگان و همه دوستداران ورزش باستانی به این مهم اذعان دارند که این ورزش تنها ورزش ملی و مذهبی ماست. از جهتی الهام گرفته از زندگانی پهلوانان و عیاران و مردان پولادین اراده تاریخ سرزمین ما، آنها که در برابر ظلم و زور و ستم فرمانروایان، ستمکار و حکومت گران جبار هرگز سر تسلیم فرود نیاوردند و از پهلوانان و نامداران تاریخ بویژه تاریخ حماسی ایران درس دلیری و مبارزه با جور و ستم فراگرفتند حکیم فرزانه طوس ابوالقاسم فردوسی پرچمدار ادب پارسی و سپهسالار شعر حماسی شاعر بزرگ سرزمین خراسان و دیار آزاد اندیشان شعر حماسی شاعر بزرگ سرزمین خراسان و دیار آزاداندیشان منزلتی بزرگ و رتبه ای سترگ دارا هستند باید پذیرفت که این راه و رسم و شیوه عمل سرداران تاریخ ایران در گذشته و پهلوانان و عیارانی است که هریک جداگانه قصه ای خواندنی و خاطره ای بیادماندنی در لابلای تاریخ سرزمین ما دارند و هرکدامشان سمبل جوانمردی و فتوت و دلیری و مروت و تیزهوشی و ذکاوت بوده اند و بقول مولایمان علی (ع) همیشه با گردنکشان و ستمکاران همچون قهر الهی متکبر و بیرحم و مظلومان و ستمدیدگان رئوف و مهربان بوده اند.

این یک رکن یا یک ستون ورزش باستانی ایران است یعنی برخاسته از ملت و تاریخ و سنن ملی و راه و رسم پهلوانان تاریخ و جوانمردان ایرانی است.

رکن دیگر ورزش باستانی و مهمترین پایه و اساس آن شناخت فرهنگ آن برمبنای شناخت عمیق مکتب تشییع و مقام و منزلت علی علیه السلام و فرزندان و یاران اوست که موضوعی عقیدتی و آرمانی است.

رکن مهم دیگر آن ملهم از شناخت فرهنگ و منزلت مکتب تشییع و منشأت گرفته از زندگانی و راه و رسم و آئین جاودانه مرد عالم بشریت پرچمدار مبارزه در راه حق و حقیقت و سمبل جوانمردی و مروت امام علی (ع) امام اول شیعیان و فرمانروای اسلام و اعمال و کردار آن بزرگمرد بعنوان قهرمان مبارزه با بیدادگری و ستم و مدافع حق و تسلیم در برابر عدالت است که سمبل  و الگوی پهلوانان و دلاوران زورخانه هاست و نمونه بزرگ فتوت و جوانمردی و دلیری توأم با شجاعت و عدالت است بهمین مناسبت است که هرکس و هر پهلوانی برخاسته از گود و هر دلاوری از ورزشکاران باستانی رفتاری جوانمردانه و عملی شجاعانه در گود یا خارج از گود انجام دهد رفتارش را علی وار یعنی چون مولا و مقتدایش حضرت علی (ع) توصیف مینمایند و بی جهت نیست که گود زورخانه ها را پائین تر از زمین اطراف آن و به تشبیهی چون محراب مساجد از نظر قداست و حرمت و شباهت میدانند و نیز بی‌مورد نیست که تمامی گردن فرازانی که از گود برخاسته و اسم و رسمی یافته و شهرتی بهم زده اند همه از شیعیان و عاشقان و سادات علی (ع) بوده اند لبته پهلوانان دیگری از سایر ادیان و فرق که  پرورده گود مقدسند نیز قابل احترام می باشند اما بدون شک همه نامداران بزرگ و پهلوانان ملی از بدو تاریخ زورخانه تاکنون و سیر تحول این ورزش مردم پسند از شیعیان و مخلصان و عاشقان علی (ع) بوده و هستند و سعی داشته اند راه علی را بپویند و کلام علی را بگویند و خشنودی علی را بجویند نگاهی به اسامی برخی از این نامداران چنین است.

پهلوان یزدی ... پهلوان اکبر خراسانی ... پهلوان حاج سید حسن رزاز ....... پهلوان سید میرزا آقا سجادی . پهلوان مهدیه ....... پهلوان مینوئی ...... پهلوان تختی و ..... البته در زورخانه ها همیشه بر روی همه دوستداران و هموطنان و اقوام مختلف ایرانی با هر دین و آئینین که دارند باز بوده و خواهد بود و هریک در پیشرفت این ورزش مذهبی و میهنی سهمی و نصیبی دارند بنابراین:

بطور یقین فرهنگ ورزش باستانی و زورخانه الهام گرفته از تاریخ ملی و حماسه های میهنی سرزمین ما و نشأت یافته از مکتب مذهبی است که پیشوا و رهبرش حضرت علی (ع) است لاجرم در شناخت چنین فرهنگی کسانی افضل تر و اعلم ترند که به اصل مکتب و آئین آن وقوف و اشراف داشته و از پیروان راستین علی (ع) باشند در کارشان دارای آرمان و عقیده باشند.

البته نویسندگان و محققان بزرگی از سایر ادیان و مکاتب مانند جرج جرداق با عبدالمقصود و ... با تحمل زحمات و صرف وقت بسیار تحقیقات وسیع و پرباری را بویژه در مورد شخصیت مولای متقیان نموده اند مانند خارجیانی که هم اکنون در مورد زورخانه و یا هنرهای اسلامی به تحقیق مشغولند و در نوشته ها و تحقیقات و کتب خویش به الامام علی صوت العداله انسانیه نیز رسیده و علی (ع) را یک ودیعه الهی یک موهبت خدادادی و یک بشر فوق خلقت توصیف نموده اند اما باید بپذیریم نوشته ها و تحقیقات یک مسیحی یا یک یهودی و یا یک غیر شیعه با همه زیبائی و استحکامش هزگز نمی تواند در موردعشق به علی (ع)‌و مکتب علی (ع) و راه و رسم علی (ع) و جوانمردی علی (ع) و فرهنگ و بالاخره ترسیم خطوط اعمال و گفتار و کردار این بزرگمرد خلقت در حد نوشته های یک عاشق و مخلص و مؤمن به مکتب مانند دکتر شریعتی، استاد مطهری، شیخ ابوالسعید ابوالخیر، عطار، مولانا. و اشعار صغیر اصفهانی و صامت بروجردی بر دل دوستداران و عاشقان بنشیند.

چه، سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. و این بزرگان نامدار عرفان عاشقان مکتب فرهنگ علی (ع) بوده‌اند.

برای مطالعه و تحقیق در هر موضوعی وی ا هرچیزی بایستی ابتداء پایه و اساس و فرهنگ آنرا شناخت تا بتوان در مورد آن موضوع که از آن فرهنگ برخاسته ملهم از آنست سخن گفت و یا تحقیق نمود و تحقیق نیز دوگونه است یا علمی و کلاسیک است که بطور علمی مسائلی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارمیدهد و یا کار تحقیق و مطالعه از روی عشق و آرمان است که محقق تا سرحد نثارجان در اینراه تلاش و کنکاش می‌نماید و عمل و روش وی مورد پیروی آیندگان و سمبل پویندگان راه حق و عشق و عدالت است زیرا اگر خلاف این تصور شود مانند آنست که مثلاً من مسلمان شیعه بخواهم در کلیسا یا کنیسه ای بجای پدر روحانی و یا خاخام در مورد مکتب و آئین و مذهب آنان و آنچه از آن برخاسته سخن بگویم هرچند بفرض دانشمند و محقق هم باشم کلامم تأثیر چندانی ندارد چون به اصل مکتب اعتقاد نداشته و اشراف ندارم.

گود مقدس زورخانه را شباهتی با محراب مساجد شیعیان است و باید ورزشکاران با تن پاکیزه و منزه و اندیشه پاک وارد این گود شوند و لنگ هم شباهتی به احرام مسلمانان و شیعیان دارد و با چنین قداستی ملاحظه می کنیم، حرکات ورزش باستانی علاوه بر خواندن سرودهای ملی و اشعار حماسی که نشانه فرهنگ جوانمردی و پهلوانی و درس اخلاق و یکتاپرستی است همیشه با ذکر و یاد علی (ع) آغاز می گردد و با نام این بزرگوار خاتمه می‌یابد بی علت نیست که در هنگام حرکات سنگین ورزشی و کشتی با وزنه برداری پهلوانان و قهرمانان ایرانی با فریاد یا علی از وی رخصت می گیرند و مدد می طلبند و قدرت می یابند و رکورد می شکنند و حتی بازیکنان فوتبال ما که یک ورزش غربی است به سبک و سنت پهلوانان گود، برخاک زمین مسابقات و بازی با دست بوسه میزنند و پهلوانان ما آداب و آئین جوانمردی را از مولایشان علی (ع) می آموزند و به او اقتدا می کنند و او را سمبل کردار و رفتار و گفتار خود میدانند و مردی برتر و گزیده تر از او چه در خانه خدا (مسجد) و چه در (زورخانه)، خانه جوانمردان و پهلوانان نمی شناسیم از خدا می خواهیم هم پهلوانان گود و خارج گود و تمامی ورزشکاران به مولایشان علی (ع)‌اقتدا نمایند و پیرو راستین راه او باشند و باور مظلومان و بیکسان کوچه و خیابان و شهر و دیار خویش .... ان شاء الله

 




      

عید غدیر بر همه عاشقان علی (ع) مبارک باد

غدیر سرآغاز عشق به مولاست و تمیز حق از باطل و سره از ناسره

 

            زورخانه بابا علی

 

خدایا به ما توان توفیق ده تا در مسیری که مولا برایمان ترسیم کرده پایدار و استوار قدم برداریم و ما را به واسطه پیمودن راه  امامت عزت بخش که عزت همه به دست توست « تعز من تشاء و تذل من تشاء

عید غدیر بر همه عاشقان مولا علی، بخصوص ورزشکاران زورخانه بابا علی مبارک باد .




      

سَر دم

سر دم زورخانه در یکی از غرفه های چسبیده به راهروی زورخانه درست شده است و آن صفه ای است نیم گرد که کف اش از کف زورخانه یک متر تا یک و نیم متر بلندتر است. در جلوی «سر دم» چوب بستی است که به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آویخته است. بر روی سکو زیر چوب بست اجاقی کنده شده که در آن آتش میریزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلی زیر چوب بست می گذارند و مرشد تنبک خود را با آتش اجاق یا منقل گرم می کند تا صدای آن رساتر درآید .

می‌گویند نخستین کسی که طرح ساختمان زورخانه را ریخت «پوریای ولی» بود. نام پوریای ولی (محمود قتالی خوارزمی) است و او در نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخستین سده هشتم هجری می زیسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمی گرم و گیرا داشته است.

   با لب زمزمه آرا چه خفی و چه جلی         جرگه را گرم بکن از دم پوریای ولی

 




      

اللهم عجل لولیک الفرج 

                     YA MAHDI

 

 به امید ظهور منجی عالم امکان و اهتزاز پرچم عدل علوی در جهان




      

 

 

         "به نام یزدان دادار کردگار

          و به مردی و جوانمردی

          و دم حق راستگویان

          و به حق نمک آزادان"

          و با اجازت مرشدان و پهلوانان

 

            "خدایا جهان را آفریدی

            چو چنگی  برای نواختن

             تا بنوازیش

              بی درنگ ..."


 

       پیوستگی موسیقی و ورزش باستانی :

       گود زورخانه ای را مجسم کنید که پهلوانان در اندرون آنند و آماده ی آغازیدن ورزش ، اما تنها یک مورد را کم کنید، موسِیقی، در واقع ضرب و زنگ را حذف کنید ، حتی تصور آن هم در ذهن  در سکوت می گذرد و این همان تاکید بر اهمیت موسیقی در آیین زورخانه ای است.  آیین زورخانه ای تلفیقی است از پهلوانی و زورمندی ، خردمندی و هشیاری ، جوانمردی و رادی ، موسیقی و رود و سرود . اگر یکی از این عوامل از آن گرفته شود چیزی کم دارد . به عنوان مثال" پهلوانی" در زورخانه "قهرمانی "نیست . باستانی کاران پهلوانند چرا که قهرمانی مقطعی است و پهلوانی همیشگی ، پهلوانی از معنای غنایی والایی برخوردار است و خردمندی آیین پهلوانی است و جوانمردی خمیر مایه ی آن و رادی ، حکیم طوس درباره ی رادی می سراید:

              همه مردمی باید آیین تو            همه رادی و راستی دین تو

 

       رادی در لغت به معنی بخشندگی است و آنان که با آیین زورخانه آشنا هستند خوب می دانند که مراسم گلریزان همان رادی پهلوانان است

 




      

زورخانه به طور کلی در نظر ورزشکار جای نیکان و پاکان و مکتب فتوت و جوانمردی است . ادب و صفا و فروتنی و گذشتی که بین ورزشکاران ( حتی در زمان حاضر ) مجری است در جوامع دیگر کمتر دیده می شود.

می توان ادعا کرد که تمام اصول جوانمردی در مراسم ورزش باستانی گنجانده شده و گود مقدس زورخانه مکتب فضیلت و تواضع و جوانمردی و فداکاریست . مربیان ورزش باستانی مقرر کرده اند که ورزشکاران همواره طاهر سحر خیز و پاک نظر بوده و علاوه بر ادای فرائض و سنن ، متهجد و شب زنده دار و دارای حسن خلق باشند. در هنگام غلبه بر خصم کم فرصتی نکرده و خصم را در انظار خوار و خفیف نسازند و بشکرانه قوتی که از مبداء فیض به آنها عطاء شده در کشتی گرفتن از مروت دور نشوند .

در ضمن باید مساکین و عجزه را تا سر حد توانایی اعانت کنند و از اخلاق رذیله که موجب ذلت و انکسار است بپرهیزند .




      
<   <<   6   7   8   9   10      >



پیامهای عمومی ارسال شده



+ شما مرام پهلوانی را چه میدانید؟


+ ورزش باستانی یک تاریخ است برای ما ، یک ورزش نیست ، یک فرهنگ است .


+ در آسمان پر نور عزت و افتخار , گاهی اخترانی با درخشش بیشتر , چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند. این ستارگان فروزان , آرایش آسمان جهاد و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند .


+ تیم صنعت ذغال استان کرمان در مجموع با کسب 793 امتیاز قهرمان سومین دوره لیگ برتر کشور شد


+ گلچینی از فرمایشات امام خمینی (قدس سره ) و مقام معظم رهبری در خصوص ورزش پهلوانی و زورخانه ای