به نام یزدان دادار کردگار
و به مردی و جوانمردی
و به رادی و راستی
و دم حق راستگویان
و به حق نمک آزادان
و با اجازت مرشدان و پهلوانان
آیین زورخانه ای را به هر آیینی که نسبت دهیم : خواه آیین مهرپرستی ، آیین عیاری آیین عرفانی همگی یک افق مشترک دارند.
آیین جوانمردی را تنها در رستم نامه ها و گرشاسب نامه ها و فتوت نامه ها نباید خواند .چراکه جوانمردی تنها سخن نیست ، جوانمردی در تنگنای کلام نمی گنجد. جوانمردی کنش و عشق و منش است.
جوانمردی را می بایست در انسان امروز نیز یافت و بارورتر کرد. انسان امروز در دوره ای از تاریخ بشریت زندگی می کندکه سخت نیازمند جوانمردی است .
بنا به گفته ی هانری کُربن "آیین جوانمردی جمله تکالیفی است که فرد بنا بر محبت و به فرمان عشق اجرای آن را به عهده گرفته است.
واژه ی جوانمرد از نظر ساختار دستوری از دو کلمه ی جوان( =صفت) و مرد(= اسم ) تشکیل شده است. مقصود از جوان در مفهوم ظاهری کلمه همان دوره ی جوانی است که شکوفایی صورت و جسم است اما در معنای مجازی در مفهوم سالک رونده است که اوج شکوفایی سیرت و جان است.این صفت و موصوف هنگامی که مقلوب می شوندیعنی مرد جوان تبدیل به جوان مرد می شود چنان بار سترگ معنایی می گیرد که بی درنگ ذهن از خامی به پختگی و کمال می رسد.
گروهی از ایرانشناسان بر این عقیده اند که" هفتخوان های رستم و اسفندیار در شاهنامه ی فردوسی "بازتاب آیینی است برای گذر از مرحله ی نوجوانی و رسیدن به مردانگی و جوانمردی . هفت خوان ، هفت منزل و گذرگاه راه عشق است . مثل هفت مرتبه ی آیین مهری و در امتداد زمان هفت مرحله ی سیر و سلوک عارفان "و یا مراتب چند گانه ای که در زورخانه ها وجود دارد ، مانند کهنه سوار، مرشد، پیش کسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج، نوچه و جز آن .