سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
روزشمار عید غدیر
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه

- پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است

از همت داوود نبی بخت بلند است

- افتادگی آموز اگر طالب فیضی

- هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

- هر کجا محرم شدی چشم از خیانت بازدار

ای بسا محرم که با یک نقطه مجرم می‌شود

 

پهلوان محمود قتالی خوارزمی

پهلوان محمود قتالی خوارزمی مشهور به پوربای ولی یا پوریای ولی، از عارفان و جوانمردان اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است. در ریاض العارفین درباره پهلوان محمود قتالی خوارزمی چنین آمده است:

 «اسم شریفش پهلوان محمود مشهور به پوریا ولی (پوریای ولی) بین الخواص و العوام مشهور و معروف و بفضائل صوری و معنوی موصوف، احوال فرخنده مثالش در کتب تواریخ و تذکره شعرا و عرفا مذکور. گویند کسی در قوت و قدرت با وی برابری نکرده، بعضی او را پسر پوریای ولی دانسته و برخی این لقب را بر خود آنجناب بسته (بهر حال) عارفی کامل و کاملی واصل بوده، حقایق و معارفی بسیار از وی بروز و ظهور نموده، مثنوی کنزالحقایق از منظومات آن جناب است. بعضی از اشعار آن کتاب و گلشن (راز) بهم آمیخته، غالباً از کنزالحقایق بوده باشد، زیرا که کتاب کنزالحقایق در سال 703 صورت اتمام یافته و شیخ شبستری هفده سال بعد از آن گلشن را منظوم نموده. وفاتش در سنه 722 هجری در خیوق خوارزم است. گویند در شبی که وفات یافت، این رباعی را گفت و علی الصباح مرده بر سجاده اش یافتند.»

امشب ز سر صدق و صفای دل من                در میکده آن هوش ربای دل من

جامی بکفم داد که بستان و بنوش                  گفتم نخورم گفت: برای دل مـن

پوریای ولی پهلوان نامداری بوده که درماندگان را همواره یاری میکرده است. بهمین جهت ورزشکاران ایران نام او را همیشه بر زبان می رانند و اشعارش را در زورخانها می خوانند و کشتی گیران وی را هنوز از پیشروان خود میدانند. اشعار زیر از مثنوی کنزالحقایق او نقل میشود:

بهشت و دوزخت با تست در پوست                       چرا بیرون ز خود میجوئی ای دوست

اگر تو خوی خوش داری بهر کــــــار                      از آن خـویـت بهشت آید پـــدیــــــدار

وگــر خــوی بــدت انــدر ربـــایــــــد                          از آن جــز دوزخـــت چــیــزی نـیـایـد

دهـان تـو کـلیـدانی است هــموار                             زبــان تــو کــلــیــد آنـــرا نـــگــه دار

بهشت و دوزخت را یک کلید است                         کلیدی این چنین هرگز که دیده است

کزو گه گل دمد در باغ و گـه خار                            گـهی جـنـت گشاید زو گهی نــار

زبانت را کلیدی هـمـچــنــان دار                              بدان کت آرزو باشـد بــــگـــــردان

در این عالم نزن از نیک و بد دم                              که هم ابلیس میباید هم آدم

 

 

 




      

از گود زورخانه ، تا بلندای شهادت

 پهلوان شهید سعید طوقانی ، از جمله نوجوانانی بود که رمز عزت و غیرتمندی را از امام راحل فراگرفت و برای سربلندی دین و میهن ، از فدای گرانبهاترین دارایی خویش ، جان ، دریغ نکرد

 
پهلوان کوچولوی کشور سعید

  سعید طوقانی ، سال 1348 در تهران به دنیا آمد و به لحاظ اینکه پدرش حاج اکبر ، از ورزشکاران باستانی بنام تهران بود ، در سن چهار – پنج سالگی به این ورزش علاقه مند شد و به همراه پدر و برادران بزرگترش که آنان نیز از جمله ورزشکاران بودند ، در زورخانه حضور پیدا می کرد .
علاقه زیاد او به شیرینکاری در ورزش باعث شد تا در این زمینه رشد بسیاری کند و با ارائه نمایشهای زیبا، همگان را متحیر سازد .  شش سالگی او مصادف بود با حضور بیش از پیشش در عرصه ورزش باستانی و در سن هفت سالگی در مراسمی با حضور مسئولین رده بالای مملکتی آن زمان - سال 1356 – توانست تنها در عرض 3 دقیقه 300 دور به دور خود بچرخد و با اجرای حرکات منحصر بفرد ، بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود سازد .
از آن روز به بعد ، پوسترها و تصاویری با عنوان « پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی » زینت بخش زورخانه ها و نشریات ورزشی شد .


آخرین روزهای حضور سعید در جبهه
با شروع حرکت مردم به رهبری امام خمینی (ره) علیه ظلم و ستم حکومت طاغوت ، سعید نیز همراه بزرگترهای خانواده خود در آن شرکت کرد و با سیل خروشان ملت همراه گشت .
با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران در مهر ماه سال 1359 ، باوجودی که سن و سال چندانی نداشت ، بر رفتن به جبهه اصرار می کرد ، چرا که نمی توانست بماند و شاهد باشد که برادران بزرگترش علی ، محمد و حمید به جبهه بروند و او در خانه باشد .
مجروحیت علی و به دنبال آن مفقود شدن محمد در عملیات والفجر یک در بهار سال 62 ، تصمیم سعید را برای اینکه جای برادرانش را در جبهه های دفاع از دین و شرف پر کند ، دوچندان کرد . سرانجام با اصرار فراوان توانست همراه پدرش و گروهی از ورزشکاران باستانی ، برای اجرای ورزش برای رزمندگان اسلام ، راهی جبهه شود . ولی خود بخوبی می دانست که این همه فقط بهانه ایست برای حضور در صفوف رزمندگان  و بس .

 
سعید طوقانی درحضور رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره)
در بازگشت از جبهه ، اگرچه جسمش به خانه بازگشت و ظاهرا در کلاس درس بود، ولی روحش در جبهه ها جا مانده بود و همان شد که آنقدر اصرار ورزید و با دستکاری شناسنامه خود و بالا بردن سنش ، توانست در بهار سال 1363 راهی جبهه ها شود .
سعید با حضور در پادگان دوکوهه ، به همراه شهید « عباس دائم الحضور » توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند و با بهره گیری از کمترین امکانات ، زورخانه ای نیز در اردوگاه برپا کند که بعد از شهادت او نیز ورزش باستانی در جبهه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار بود .
حضور در کنار رزمندگان گردان میثم لشکر 27 محمد رسول الله (ص) درعملیات بدر در زمستان سال 1363 ، بقدری برای او مهم بود که باوجود بیماری شدید ، از بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک خود را به راهیان نبرد رساند و توانست به عنوان پیک و پیام رسان فرمانده در عملیات حضور پیدا کند .
شامگاه بیست و دومین روز اسفند ماه در شرق دجله ، صفوف رزمندگان می رفتند تا سینه خصم را بشکافند و سعید باوجود ناراحتی جسمی ، دلیرانه و دلسوزانه مسئولیت خود را به انجام می رساند که بناگه دوستانش متوجه شدند سعید از ستون نیروها جدا شد . فرمانده گروهان که به او نزدیک شد ، متوجه شد  گلوله تیربار سنگین دوشکا شکم او را دریده است و لحظه ای بعد سعید زانو بر زمین زد و به نزد برادر خود شتافت . 

 
دست نوشته حضرت آیت الله خامنه ای بر روی تصویر شهید سعید طوقانی
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر عزیزانی که با درخشش جوانی خود ، این فصل از تاریخ کشور را درخشان کردند و با فداکاری شجاعانه خود ، خون آنرا در رگ این ملت و این کشور دواندند .
                                                                                                      
سید علی خامنه ای


جنازه محمد ده سال بعد از شهادتش  باز آمد و ده سال بعد از شهادت سعید نیز استخوانهای پهلوان کوچولوی کشور بر دوش دوستان و آشنایان رفت تا در زورخانه شهیدان طوقانی در کاشان به خاک سپرده شود .




      

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض تسلیت داریم به محضرامام علی بن موسی الرضا علیه السلام و حضرت بقیة الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما شیعیان و پیروان آن حضرت به مناسبت وفات بانوی دو عالم حضرت فاطمه معصومه علیها سلام

                      باستانیکاران زورخانه باباعلی امین شهر

مظلومه مدینه از حرم تو می گیرم اذن دخول جمکران

چی بیشتر از اینکه تویی عمه صاحب زمان

     به جان پاک تو ای دختر امام، سلام                      به هر زمان و مکان و به هر مقام،سلام    

 تویی که شاه خراسان بود برادر تو                     برآن مقام رفیع و بر این مقام،سلام 




      

تاریخچه زورخانه و ورزش باستانی در ایران 3                  

     
آنگاه همه صلوات می فرستند سپس میاندار دو پایش را پس می برد و از یکدیگر باز می گذارد و به مرشد نگاه می کند. ورزشکاران هم به پیروی از میاندار چنان می کنند مرشد زنگ را به صدا در می آورد و به ضرب می زند و با هر تک ضربه محکمی که می کوبد

جای ایستادن ورزشکاران در گود
در گود هر یک از ورزشکاران به فراخور مقام خود در جایی می ایستند. کار کُشته‌ترین و کار آزموده‌ترین و سالمندترین آنها که پیش کسوت دیگران خواهد بود «میاندار» می شود و میان گود روبروی مرشد می ایستد.
ورزشکاری که پس از او از ورزشکاران دیگر سالمندتر و آزموده تر است پای (سر دم) می‌ایستد. اگر در میان ورزشکاران «سیّد» ی باشد و در ورزش باستانی پختگی چندان هم نداشته باشد پای (سر دم) می ایستد و اگر شایستگی میانداری داشت در میان گود می رود و میانداری می کند. در این صورت پیشینه‌ترین ورزشکار روبروی او (پای سر دم) یا پشت او می ایستد. ورزشکاری که از دیگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه کار) می گویند، جایش در گود پشت سر میاندار است. دیگر ورزشکاران از بزرگ تا کوچک (از نظر آزمودگی) به ترتیب کنار گود دورادور میاندار می ایستند.
شنا رفتن
پیش از شنا رفتن، میاندار یکی از تخته شناها را که در غرفه ای روی هم ریخته شده است برمی‌دارد و به دنبال او ورزشکاران یکی پس از دیگری ، تخته ای را برمی دارند و درو گود می‌ایستند. سپس میاندار دور گود می‌گردد و به هر یک از ورزشکاران میانداری کردن را تعارف می کند.
آنگاه از همه رخصت می طلبد و تخته‌اش را در میان گود می گذارد و زانوان و پنجه پا در کف گود قرار می دهد و دو لبه تخته شنا را با دست می گیرد .
گاهی مرشد یا میاندار از ورزشکاری که آوزای خوش و گیرا دارد درخواست می کند که چند بیتی به مناسبت حال و مقام بخواند و پیش از اینکه او خواندن را آغاز کند «میاندار» یا «مرشد» می گوید: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات می فرستند و با صلوات فرستادن ورزشکاران، آوازه خوان کمی خستگی در می کند و سرانجام آواز خود را چنین به پایان می رساند:
یا رب به حـّق ناد علیاً سینجلی یا رب به حـّق شاه نجف مرتضی علی
افتادگان وادی غم را بگیر دست یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی 
و آنگاه همه صلوات می فرستند سپس میاندار دو پایش را پس می برد و از یکدیگر باز می گذارد و به مرشد نگاه می کند. ورزشکاران هم به پیروی از میاندار چنان می کنند مرشد زنگ را به صدا در می آورد و به ضرب می زند و با هر تک ضربه محکمی که می کوبد ورزشکاران سینه خود را به سوی تخته شنا خم و نزدیک می کنند .
گاهی در کشاکش شنا رفتن میاندار با صدایی که از خستگی بریده به گوش می رسد فریاد می زند (علی بابا) و با دست به مرشد اشاره می کند که آهنگ ضرب را تندتر کند تا آنها شیوه شنا رفتن را عوض کنند.
ورزشکاران چهار گونه شنا می روند:
شنای کرسی ـ شنای دست و پا مقابل ـ شنای دو شلاقه ـ شنای پیچ. 
شنای کرسی: در این شنا ورزشکاران پس از این که تخته شنا را بر کف گود گذاشتند دو سر آن را می گیرند و دو پا را در برابر آن تا آنجا که بتوانند چنان از هم باز می کنند که کف پاهایشان از کف گود بلند نشود و سپس شنا می روند. 
شنای دست و پا مقابل:
در این شنا، دو دست ورزشکار بر روی تخته به فاصله بیست سانتی متر از هم قرار دارد و پاهای او در امتداد تن کشیده و جفت است. 
شنای دو شلاقه:
شنای دو شلاقه همان شنای (دست و پا مقابل) است با این فرق که در آن دو بار پیاپی شنا می روند و پس از آن کمی درنگ و خستگی در می کنند و سپس دوباره دیگر پیاپی شنا می روند. این روش را تا پایان ورزش نگاه می دارند. 
شنای پیچ:
در این شنا مانند شناهای دیگر دست های ورزشکار بر روی تخته از یکدیگر باز است و او نخست در حرکت اول سر خود را زیر بغل چپ می برد و تنه خود را به سوی راست می چرخاند و در حرکت دوم ، سر خود را زیر بغل راست می برد و تنه را به سوی چپ می چرخاند و شنا را به همین روش ادامه می دهد. 
نرمش:
ورزشکاران پس از شنا رفتن بر می خیزند و بی آنکه تخته شنا را از کف گود بردارند برای در کردن خستگی نرم و آرام بدن خود را تکان میدهند و این حرکت را نرمش می نامند. مرشد هنگام نرمش کردن ورزشکاران آهنگی ملایم می گیرد و اشعار را با آهنگ مخصوص نرمش می خواند . روش نرمش هر میاندار با میاندار دیگر اندکی اختلاف دارد. 
میل گرفتن:
ورزشکاران هر کدام یک جفت میل از جایگاه ویژه میل‌ها که در بالای گود و نزدیک آن است بر می دارند و نخست میاندار به هر یک از ورزشکاران تعارف می کند که میانداری بپذیرند و اگر کسی نپذیرفت، همان میاندار میل‌ها بر شانه خود می گذارد و دیگران از او پیروی می کنند وبا ضرب مرشد میل گرفتن را آغاز می کنند . میل گرفتن سه گونه است: میل سنگین ـ میل چکشی یا (سرنوازی) ـ میل جفتی.
میل سنگین:
ورزشکاران با آهنگ ضرب و آواز مرشد آرام و سنگین یک بار میل دست راست را روی شانه و پشت و پهلو و سینه راست می چرخانند و میل دیگر را پیش سینه چپ رو به بالا نگاه می دارند، و بار دیگر میل دست چپ را روی شانه و پشت و پهلو و سینه چپ می چرخانند و میل دیگر را پیش سینه راست رو به بالا نگاه می دارند . این کار به این روش ادامه می یابد. 
میل چکشی یا سرنوازی: 
ورزشکاران با آهنگ ضرب مرشد که تند و با شتاب است میل را بروی شانه ها و پشت و پهلو و سینه به تندی می چرخانند. 
میل جفتی:
 نخست دو میل را در برابر هم روی سینه نگاه می دارند سپس پی در پی باهم به پس می برند و بازمی‌گردانند. ورزشکاران پس از میل گرفتن برای در کردن خستگی دسته میل‌ها را در دست می گیرند و ته آن را بر کف گود می گذارند و میل‌ها را تک تک پیش و پس می برند و می نشینند و بلند می شوند. این گونه نرمش و میل گرفتن را (خم گیری) می گویند. 
پا زدن:
میاندار در میان گود می ایستد و ورزشکاران پیرامون او گرد می آیند. نخست پای آرامی می زنند که به آن پای (نرم) می گویند و آن چنین است که ورزشکار پنجه یک پا را اندکی از زمین بلند می کند و بر روی پنجه پای دیگر، خود را تکان می دهد و به آرامی پیش و پس می رود. 
ورزشکاران در زورخانه چهار جور پا می زنند:
1ـ پای اول (پای چپ و راست)
 2ـ پای جنگلی 3
ـ پای تبریزی اول و دوم و پای شوم 4ـ پای آخر. 
1ـ پای اول:
ورزشکاری روی پنجه پا می ایستد و پای‌ها را پی در پی به چپ و راست می گذارد. بدین گونه که یک بار پای راست را در کناره بیرونی پای چپ می گذارد و در پی آن پای چپ را در کناره بیرونی پای راست می گذارد و این کار را تند و پی در پی ادامه می دهد و در همین حال تن خود را نرم و آرام می جنباند. 
2ـ پای جنگلی:
 ورزشکار روی پنجه های پا می ایستد و با آواز و صدای ضرب مرشد یک بار سنگینی بدن خود را روی پنجه پای چپ می اندازد و پای راست را به پیش پرتاب می کند و بار دیگر روی پنجه پای راست می ایستد و پای چپ را به پیش پرتاب می کند. این کار تند و پی در پی انجام می گیرد گاهی ورزشکار، میان پای جنگلی زدن (رخصت) می‌طلبد و میان گود می آید و می چرخد. در این هنگام ورزشکاران دیگر در کنار گود می ایستد و او را نگاه می کنند. 
3ـ پای تبریزی .
الف ـ پای اول:
 ورزشکار همآهنگ با ضرب مرشد ، هر بار بر یکی از دو پای خود تکیه و پای دیگر را به پیش پرتاب می کند. در اینحرکات دست‌ها نیز می‌جنبد. 
ب ـ پای دوم:
پس از پای اول ، میاندار از میان گود با دست به مرشد اشاره می کند و مرشد بی درنگ آهنگ ضرب را تند می کند و میاندار به شرح زیر (دو پا) می زند، یکبار پای راست و بار دیگر پای چپ را به پیش پرتاب می کند و آنگاه پای‌ها را یکی یکی کمی از زمین برمی‌دارد و می گذارد و در این حال تمام بدن خود را نیز به نرمی تکان می دهد.




      

 

یا مقلب القلوب والابصار

یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول والاحوال

حوّل حالنا الی احسن الحال

باز بهاری فرا رسید ، تا دگر بار ترانه های شادی را بر دل زمین الهام کند و راز شکفتن را بر گوش انسان نجوا نماید و سرسبزی و نشاط را برای او به ارمغان آورد تا نویدی برای نیکوکاران و امیدی بر قلب منتظران مهدی آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد .

 در طلیعه شکفتن بهاری در بهار ، با تقارن بهار طبیعت و بهار ربیع الاوّل ، به طراوت میلاد  پیام آور اسلام ، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پرچمدار فقه شیعه ، امام جعفر صادق (علیه السلام) دیدگانتان بر انوار الهی روشن و حضورتان تا ابدیّت سبز و پرفروغ باد .

 یا مقلب القلوب و الابصار
از خدا می خواهم
که هفت سین سلام و سرور
و سادگی و سلامت و سعادت
در سفره ی صداقتمان بچیند
و جانمان را به صفای قرآن

و چشم دلمان را به روشنی آب و آینه بگرداند

و ماهی خیالمان را در کاسه های اندیشه بچرخاند

و دست هایمان را آنی

از دامن معرفت آموختگان عشق و عرفان کوتاه نگرداند

بدان امید که

              هر روزمان نوروزی دیگر باشد.

 

                                        سال نو مبارک

                                 بهار 1387

                                                                    

                                                            

الا یا ایها المهدی مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکل ها
 دل بی بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دل ها

 اگر دانستمی کویت به سر می آمدم سویت

       خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزل ها

  اللهم عجل فی فرج مولانا، ربیعنا، حبیبنا، غریبنا، صاحبنا،
       قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم




      

به نام یزدان دادار کردگار

 و به مردی و جوانمردی

 و به رادی و راستی

 و دم حق راستگویان

 و به حق نمک آزادان

 و با اجازت مرشدان و پهلوانان

  آیین زورخانه ای را به هر آیینی که نسبت دهیم : خواه آیین مهرپرستی ، آیین عیاری    آیین عرفانی  همگی یک افق مشترک دارند.

   آیین جوانمردی  را تنها در رستم نامه ها و گرشاسب نامه ها و فتوت نامه ها نباید خواند .چراکه جوانمردی  تنها سخن نیست ، جوانمردی در تنگنای کلام نمی گنجد. جوانمردی  کنش و عشق و منش است.

 جوانمردی را می بایست  در  انسان امروز نیز یافت و بارورتر کرد. انسان امروز در دوره ای از تاریخ بشریت زندگی می کندکه سخت نیازمند  جوانمردی است .

 بنا به گفته ی هانری کُربن "آیین جوانمردی جمله تکالیفی است که فرد بنا بر محبت و به فرمان عشق اجرای آن را به عهده گرفته است.

 واژه ی جوانمرد از نظر ساختار دستوری از دو کلمه ی جوان( =صفت) و مرد(= اسم ) تشکیل شده است. مقصود از جوان در مفهوم ظاهری کلمه همان دوره ی جوانی است که شکوفایی صورت و جسم است اما در معنای مجازی در مفهوم سالک رونده است که اوج شکوفایی سیرت و جان است.این صفت و موصوف هنگامی که مقلوب می شوندیعنی مرد جوان تبدیل به جوان مرد می شود چنان بار سترگ معنایی می گیرد که بی درنگ ذهن از خامی به پختگی و کمال می رسد.

 گروهی از ایرانشناسان بر این عقیده اند که" هفتخوان های رستم و اسفندیار در شاهنامه ی فردوسی "بازتاب آیینی است برای گذر از مرحله ی نوجوانی و رسیدن  به مردانگی و جوانمردی . هفت خوان ، هفت منزل و گذرگاه راه عشق  است . مثل هفت مرتبه ی آیین مهری و در امتداد زمان هفت مرحله ی سیر و سلوک عارفان "و یا مراتب چند گانه ای که در زورخانه ها وجود دارد ، مانند کهنه سوار، مرشد، پیش کسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج، نوچه و جز آن .




      

ساختمان زورخانه

زورخانه جایی است که مردان در آن ورزش می کنند و بیشتر در کوچه پس کوچه های شهر ساخته شد است. بام آن به شکل گنبد و کف آن گودتر از کف کوچه است . در آن کوتاه و یک لختی است و هر که به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود . می گویند در زورخانه را از این رو کوتاه می گیرند که ورزشکاران و کسانی که برای تماشا به آنجا می روند به احترام ورزش و ورزشکاران و آن مکان خم شوند. این در به یک راهروی باریک با سقف کوتاه باز می شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» می رود . درمیان زورخانه گودالی هشت پهلو و گاهی شش پهلو به درازی 5 یا 4 متر و پهنای 4 متر و ژرفای 3 چارک تا یک متر کنده شده که «گود» نامیده می شود. در کف گود چند لایه بوته و خاشاک گذاشته و روی آن بوته و خاشاک خاک رس ریخته و هموار کرده اند. بوته و خاشاک را برای نرمی کف گود می ریزند و هر روز روی این کف را پیش از آن که ورزش آغاز شود با آب «گل نم» می زنند تا از آن گرد برنخیزد.

سراسر دیواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جای هزاره آجری با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشکاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمی نشود. در بالا و دور گود غرفه‌هایی ساخته شده که جای نشستن تماشاچیان و گذاشتن جامه ورزشکاران و لنگ بستن تنکه پوشیدن آنان است . یکی دو غرفه از این غرفه‌ها نیز جایگاه افزارهای ورزشی است .




      

جایگاه ورزش زورخانه‏ای در کرمان

 گفتگوی اختصاصی با آقای محسن مساحی ریاست محترم هیأت ورزش‌های پهلوانی و زورخانه‌ای استان کرمان
محسن مساحی که 33 سال است به ورزش زورخانه‌ای مشغول است و ریاست هیات ورزش‌های پهلوانی و زورخانه‌ای کرمان را عهده‌دار است می گوید:"متاسفانه یک نظر غلط ولی رایج در بین عموم مردم است که ورزش زورخانه ای علمی نیست اما ورزشی که سابقه‌ی هزاران ساله دارد و هنوز از بین نرفته چطور ممکن است با علوم مرتبط با بدن انسان ارتباط نداشته باشد. مثلا در ابتدای این ورزش گرم کردن را داریم و بعد از آن در حین ورزش به تدریج عملیات سنگین‌تر و پیچیده‌تر می‌شود و درآخر حرکاتی موسوم به «پای آخر» برای سرد کردن بدن به کار می‌رود. وی تصریح می‏کند:" متاسفانه تا الان کارشناسان ورزشی و پزشکان در مورد این ورزش تحقیق گسترده ای انجام نداده‌اند و ما قصد داریم با حضور اساتید دانشگاه و کارشناسان ورزش باستانی این اقدام را انجام دهیم."
او در ادامه عنوان می کند:" در مورد همه‌ی کسانی که به این ورزش روی می‌آورند اولین نکته‌ای که می‌آموزند درس‌هایی از اخلاق، جوانمردی، تواضع، نوع دوستی و امثال چنین رفتارهایی است که همیشه ملت ما را در بین جهانیان سرفراز کرده است. مثلا شاهنامه‌ی فردوسی را که مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که ایرانیان در طول تاریخ مردمی بودند که به وطن خود بسیار علاقه داشتند به دین و آیین خود عشق می‌ورزیدند و پهلوانی جسم و روح را توامان در نظر داشتند. بعد از پذیرش شیعه توسط ایرانیان نیز، آنها کمال پهلوانی و جوانمردی جسم و روح را در مولا علی(ع) می‌یافتند، به همین جهت شایسته‌ است که این ورزش که متعلق به خود ما نیز می‌باشد حفظ شده و گسترش یابد."
آقای محسن مساحی تصریح می‏کند:"از همان ابتدا که ورزشکار وارد زورخانه می‌شوند ناچار است که هنگام ورود سرخم کند که به نوعی هرقدر هم پهلوان باشد در برابر همه حاضران خضوع نشان می دهد که این خود یک درس اخلاق است و در گود رفتن هم خودش درس افتادگی ورزشکاران نسبت به دیگران را نشان می‌دهد."
وی در مورد امکان جهانی شدن این ورزش نیز می‏گوید:" این امکان وجود دارد و هم‌اکنون نیز در 17 کشور آسیایی این ورزش انجام می‌شود که تعدادی از اساتید برجسته‌ از ایران به آن‌جا رفته و ورزش باستانی را آموزش داده‌اند و مسابقات آسیایی نیز انجام می‌شود که ایران دو بار میزبان بوده است.
وی در مورد مراحلی که ورزشکاران باستانی کار طی می کنند می‏گوید:"به ترتیب از هنگام ورود ورزشکار تا طی مراحل بالا این مراحل عبارتند از نوخاسته، خاسته، برخاسته، ساخته، خوش ساخته، دلیر، رادمرد، جوانمرد، پیش‌کسوت و کهن کسوت که این القاب با توجه به سابقه‌ و حضورشان در زورخانه به آنها داده می‌شود."
او با اشاره به جایگاه ورزش زورخانه‌ای استان کرمان در سطح کشور اظهار می دارد:" استان کرمان به عنوان بهترین استان از طرف فدراسیون پهلوانی و زورخانه‌ای کشور از نظر فعالیت ورزشی در سال 86 به سازمان تربیت‌بدنی معرفی شد."
آقای مساحی در پایان می‏گوید:"از مسوولان دولتی و شرکت‌های بازرگانی و صنعتی این استان انتظار می‏رود که به عنوان یک عمل پسندیده و مردمی حامی این ورزش باشند تا وضعیت مناسب این ورزش در استان کرمان همچنان حفظ شود."




      

سلام بر حسین و اربعینش، سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت، اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!

و اربعین از رازهای هستی است و اربعین حسین (ع) روز بسط لطف اوست بر پیروان و دوستدارانش. و در مقام حسین (ع) همین بس که در زیارت اربعینش خطاب به جدشان محمد مصطفی (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) و مادر گرامیشان فاطمه (س) میگوییم که خداوند عزاداری شما را در رثاء حسین (ع) فبول فرماید

               اربعین

به نام خدای حسین

فرارسیدن اربعین حسینی را از طرف همه باستانی‏کاران زورخانه باباعلی به شما تسلیت عرض میکنم.

 اینجا حریم عشق است

                                       احرام ببند

       دل را به حسین بسپار  

 آنان که عشق را میفهمند میدانند که ماندن نیز در رفتن است

 




      

ورزش باستانی نماد پیوند ورزش و اخلاق  ورزش باستانی

ورزش و اخلاق از دیرباز در فرهنگ ایرانی با هم در پیوند بوده و ورزش زورخانه‌ای برجسته‌ترین نمود این خصیصه‌ی نیکو در نزد ایرانیان است. قدرمسلم این است که ایرانیان از دوران باستان تا بعد از اسلام همیشه مکان‌ها و محل‌هایی برای انجام عملیات ورزش‌های پهلوانی خودداشته اند.

ایرانیان باستان فرزندان خود را قبل از هر کاری به راستی و درستی و آن‌گاه به تیراندازی و اسب‌سواری و شنا تعلیم و تربیت می‌ کردند و همچنین ایرانیان همواره «پهلوانی» را مترادف با ورزش ویژه‌اش «کشتی» می‌دانند. به نوشته کتاب "پهلوانان" قدیمی‌ترین ورزش ایرانیان ورزش زورخانه‌ای است. اصل ورزش زورخانه‌ای بر جوانمردی است و زورخانه به ورزشکاران افتادگی، پاکی، امانت‌داری، احترام به بزرگان و ریش‌سفیدان و پیش‌کسوتان می‌آموزد. این شیوه‌ مرامی است که ریشه‌ی تاریخی در ایرانیان باستان دارد. تاریخ معلوم زورخانه با شکل و وضع کنونی آن از قرن هفتم است که برای آمادگی جسمانی و روحی برای جنگ‌ها این ورزش را انجام می دادند و شکل جنگاوری در ابزار و وسایل آن دیده می‌شود. مثلا سپر جنگ‌ جای خود را به سنگ‌ زورخانه، گرز جای خود را به میل، کمان جای خود را به کباده و کشتی پهلوانی کنونی به‌عنوان بارزترین فن ورزش عهده‌دار آماده ساختن جسم و جان سربازان ایران در دوره ‌ی باستان است و طبل وسیله‌ای برای تهییج سربازان در هنگام جنگ بود. دعای ایرانیان باستان نیز موید این نظر است. (خدایا ما را نیرویی ده که پیروزی ‌دهد اسب تیز پای و قوی عطا فرما که خوشبختی آورد). ورزش زورخانه‌ای خوی مردانگی و مروت و جوانمردی را در ورزشکاران برمی‌انگیزد و این فضایل نیکو در قالب اشعار و داستان‌هایی به صورت آهنگین به همراهی ضرب زورخانه که مهم‌ترین ساز این نوع ورزش است توسط مرشد خوانده می‌شود.

ورزشکار هماهنگ با ضرب مرشد به ورزش پرداخته و حرکات زیبای گروهی یا فردی به نمایش می‌گذارد. به زورخانه در ابتدا پاتوق، سپس لنگرگاه و بعد زورخانه گفته شد. زورخانه رسم و آداب خاص خود را دارد. در ابتدای ورود به زورخانه در قدیم به دلیل کوتاه بودن ورودی آن ورزشکاران به اجبار خم می‌شوند که این نشانه‌ی تواضع و فروتنی ورزشکار است. ورزش باید بعد از نماز صبح شروع شده و تا چاشتگاه به پایان برسد. تا سی‌سال گذشته ورزشکاران صبح خیلی زود وارد زورخانه می‌شدند و حتی عده‌ای نماز صبح خود را همان جا می‌خواندند. اما بعدها ورزش شبانه هم رایج شد. خصوصا شب‌های ماه مبارک رمضان که یکی دو ساعتی بعد از افطار به زورخانه می‌رفتند. زورخانه از چند جایگاه تشکیل می‌شود که سردم بالاترین جایگاه زورخانه است و احتمالا 1 تا 5/1 متر تا گود فاصله دارد که جایگاه مرشد یا همان ضرب‌زن و خواننده است که به غیر از مرشد کسی حق ندارد روی سردم بنشیند. مرشد زورخانه حامل مهم‌ترین نقش در ورزش باستانی است. یک مرشد خوب باید نوازنده‌ای چیره‌دست خواننده‌ای خوب و کاملا آشنا و مسلط به آداب و رسوم زورخانه باشد. جایگاه ورزش کردن در زورخانه گود نام دارد که پایین‌ترین قسمت زورخانه است که معمولا به 3 شکل هشت‌گوش به نیت امام هشتم علی‌ابن‌موسی‌الرضا (ع) ، شش گوش به نیت شش گوش مرقد امام حسین (ع) ساخته می‌شد اما  رایج‌ترین شکل آن دایره است که حلقه‌ی دوستی و پیوند وفاداری است. پایین بودن آن مرتبط می‌شود به افتادگی ورزشکاران از حضار و مرشد. بر ورزشکاران واجب است که وقتی وارد یا خارج از گود می‌شوند کف‌گود را ( به رسم زمین ادب بوسیدن) ببوسند. به این طرز که دست راست خود را به کف گود گذاشته‌ و بعد به لب خود می‌زنند. که در بعضی نوشته‌ها این عمل اشاره به قدم بوسی پوریای ولی و به دلیل پیشوایی‌اش بوده که جای قدمش را می‌بوسند حتی تخته‌ی شنا، میل و کباده‌ی زورخانه را هم که با خاک زورخانه تماس داشته، هنگام برداشتن و گذاشتن می‌بوسند. امروزه خیلی از ورزشکاران رشته‌‌های دیگر هم هنگام ورود و خروج به میدان ورزش این عمل بوسیدن را انجام می‌دهند.

ورزشکاران در گود به ترتیب سوابق می‌ایستند و وارد شدن به گود با کفش ممنوع است چون مکان گود مقدس حساب می‌شود. چیدن وسایل ورزش درگود باید به ترتیب بوده. حضور ورزشکاران از بزرگ‌ترها و پیشکسوتان شروع می‌شود. هر قسمت از گود زورخانه برای خود مقامی دارد. وسط گود جای میان‌دار است که رو به مرشد می‌ایستد و با هماهنگی او با سایر ورزشکاران اجرای مراسم را رهبری می‌کند. میاندار گود معمولا پیشکسوت‌ترین فرد زورخانه است که نسبت به دیگر ورزشکاران از سابقه و تجربه‌ی بیشتری برخوردار است. میاندار قبل از شروع به ورزش از بزرگتران و حضار اجازه و رخصت می‌گیرد که مرشد هم درجوابش می‌گوید: "فرصت". میاندار میانه گود زورخانه می‌ایستد و دیگر ورزشکاران با نگاه کردن به حرکات او هماهنگ با ضرب مرشد حرکات ورزشی را انجام می‌دهند. قبل از پایان مراسم کسی بخواهد گود را ترک کند. باید از میان‌دار کسب اجازه کند. ختم و پایان ورزش توسط میان‌دار و با اجازه‌ی بزرگتران و حضار اعلام می‌شود. ضرب زورخانه‌ای از نظر شکل شبیه تنبک بزرگ موسیقی سنتی با صدای بم‌تر و قوی‌تر است. بدن ضرب زورخانه از گل پخته و پوست آن هم مانند سایر ضرب‌ها از پوست آهو و مانند آن تهیه می شود. اشعار در موسیقی زورخانه‌ای بیشتر حماسی است اما بر حسب موضوع ازاشعاری در فضایل و رثای اولیاء و انبیاء دین و هم‌چنین اشعاری با موضوع‌های اخلاقی از دیوان شعرایی هم‌چون مولوی، سعدی، حافظ و شعرای معاصر نیز در این موسیقی استفاده می‌شود.

مهم این است که در زورخانه به غیر از ورزش سنت‌ها و آیین‌های پسندیده‌ای مرسوم است مثلا: احترام به بزرگان و پیشکسوتان کمک به نیازمندان و سفره‌داری...




      
<   <<   6   7   8   9   10      >



پیامهای عمومی ارسال شده



+ شما مرام پهلوانی را چه میدانید؟


+ ورزش باستانی یک تاریخ است برای ما ، یک ورزش نیست ، یک فرهنگ است .


+ در آسمان پر نور عزت و افتخار , گاهی اخترانی با درخشش بیشتر , چشمها را به سمت و سوی خود جلب می کنند. این ستارگان فروزان , آرایش آسمان جهاد و شهادت را جلوه ای دیگر می بخشند .


+ تیم صنعت ذغال استان کرمان در مجموع با کسب 793 امتیاز قهرمان سومین دوره لیگ برتر کشور شد


+ گلچینی از فرمایشات امام خمینی (قدس سره ) و مقام معظم رهبری در خصوص ورزش پهلوانی و زورخانه ای